جواد کجوری | کارشناسی ارشد اقتصاد
1395/12/5
تعداد بازدید:
اقتصاد سیاسی به یک معنا به بررسی آثار سیاست بر اقتصاد و اقتصاد بر سیاست میپردازد. یکی از مسائل سیاسی که میتواند تأثیر بسزایی بر اقتصاد آمریکا و اقتصاد بینالملل داشته باشد، توافقنامۀ هستهای موسوم به «برجام» است؛ لذا شاهد موضعگیریها و اظهارنظرهای کارشناسان و مسئولان مختلف آمریکایی دربارۀ این مسئلۀ حساس بودهایم. این توافق چه تأیید و چه رد شود، هم برای ایران و هم برای آمریکا دارای منافع و هزینههایی خواهد بود و اساساً همین منافع و هزینهها مشخصکنندۀ تصمیمات بعدی است.
اگرچه منافع و هزینههای ناشی از این توافقنامه بیشتر در حوزۀ مسائل سیاسی و امنیتی است، اما بهتبع آن بر مسائل اقتصادی هم مؤثر خواهد بود. آنچه در این میان و حول محور اقتصاد آمریکا وجود خواهد داشت دو مسئلۀ ارزش دلار و اثر تحریمها میباشد که دیگر آثار اقتصادی را در پی خواهد داشت.
چالش هژمونی سیاسی و اثر آن بر اقتصاد آمریکا
چندی پیش برخی از مسئولان و کارشناسان آمریکایی از عواقب سیاسی رد برجام بر محوریت و هژمونی آمریکا در مسائل بینالمللی، خصوصاً درزمینۀ اقتصادی خبر دادند. جان کری یکی از پیامدهای رد برجام از سوی کنگره را ضمن از دست رفتن اعتماد کشورهای مذاکرهکننده به آمریکا، سقوط ارزش دلار و کنار گذاشتن آن از ارز رایج و غالب جهانی دانست: «عواقبی که (رد توافق با ایران) در پی خواهد داشت بسیار عظیم خواهد بود و این تصور به وجود خواهد آمد که میبایست یک ارز ذخیره دیگر وجود داشته باشد زیرا امریکا رفتار درستی ندارد و درواقع با توافقی که در پی مذاکرات خودش حاصل شده همراه نیست.»۱
آنچه موجب نگرانی آمریکاییهاست این مسئله است که اگر زمانی بنا باشد دلارهای موجود در سراسر جهان روزی به این کشور برگردد، با معضل نبود مابهازا روبهرو خواهد شد.
مطابق یک نگاه، اساساً مهمترین برد آمریکا در حوزۀ اقتصادی را باید در سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۱ و در پی ماجرای برتون وودز و تبدیل دلار بهعنوان پول رایج و معتبر جهانی جستوجو کرد. آنچه موجب نگرانی آمریکاییهاست این مسئله است که اگر زمانی بنا باشد دلارهای موجود در سراسر جهان روزی به این کشور برگردد، با معضل نبود مابهازا روبهرو خواهد شد. همین امر میتواند در یکی دو سال نخست، تورمی حدود ۱۰۰ الی ۲۰۰درصد را برای اقتصاد ایالاتمتحده ایجاد کند و اگر چنین اتفاقی بیفتد میتوان انتظار ورشکستگی اقتصاد آمریکا را هم داشت. مطابق تحلیل برخی اقتصاددانان، بحران سال ۲۰۰۸ که در آمریکا اتفاق افتاد، یک مسئلۀ از پیش طراحیشده از سوی خود ایالاتمتحده بود تا بتواند قسمتی از دلارهای موجود را با قیمت خیلی کمی از سراسر جهان جمعآوری کند، مبادا حجم عظیمی از این دلارها در سالهای آینده با تقاضای کالا به ایالاتمتحده برگردد و آثار مخرب خود را بر اقتصاد ایالاتمتحده نمایان کند.
هر مقدار که دلار تقویت شود، کسری بودجۀ آمریکا در پی افزایش واردات و استقراض از بانک مرکزی، افزایش یافته و تراز تجاری این کشور، منفیتر خواهد شد. این کار همان دزدی کردن از ملتهاست. ایالاتمتحده با استفاده از ارزش و اعتباری که دلار بهعنوان پول رایج جهانی داراست، میتواند تنها با چاپ پول کالا دریافت کند. دریافت کالا درازای پرداخت دلارهای بدون پشتوانهای که ارزشی بیشتر از یک کاغذ ندارند، عین دزدی از ملتهاست. علاوه بر کارایی دلار در خرید کالاها و خدمات جهانی، آنچه در درک ارزش دلار برای ایالاتمتحده حائز اهمیت است، این است که چاپ این دلار به هر میزان که باشد، تورمزاست، اما اثر این تورم به خود آمریکا برنمیگردد یا بسیار اندک است؛ چراکه در اثر مقبولیت این پول، اسکناس چاپشده وقتی از آمریکا خارج میشود دستبهدست شده و مورد مبادلۀ کشورهای مختلف قرار میگیرد؛ لذا لزومی به بازگشت آن به ایالاتمتحده نیست تا اثر تورمی را به این کشور هم منتقل کند.
یکی از آثار به خطر افتادن هژمونی سیاسی آمریکا در عرصۀ اقتصادی ممکن است خود را در حوزۀ ارزش دلار نمایان کند و دلار را از ارز رایج جهانی کنار بگذارد.
اصولاً مسئلۀ آمریکاییها با جمهوری اسلامی ایران، بر سر وضعیت اقتصادی بلندمدتشان است؛ اگر هژمونی آمریکا در جهان از بین برود، دلار آمریکا لحظهلحظه ارزشش را از دست میدهد و این امر موجب هجمۀ دلارهای جهانی برای بازگشت به آمریکا شده و اقتصاد ایالاتمتحده را با یک چالش جدی روبهرو خواهد کرد. دکتر حجتالله عبدالملکی، عضو هیئتعلمی دانشکدۀ معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیهالسلام، در تبیین چرایی و علت خصومتهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران، این بحث را به شکلگیری بیداری اسلامی و تحقق یک خطر اقتصادی شدید برای غرب در اثر رشد و بالندگی نظام اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مرتبط میدانند: «بهطور خلاصه، مبنای تمدن غرب بر پایۀ ماتریالیسم و اومانیسم بنا شده است؛ در این فضا، هدف غایی که در نظر گرفته میشود، حداکثر لذت مادی است و برای حداکثر لذت مادی لازم است که مصرف انبوه اتفاق بیفتد و برای مصرف انبوه نیاز است که درآمد وجود داشته باشد؛ برای درآمد نیز احتیاج به تولید و بازار برای فروش دارند. برای تولید، احتیاج به تکنولوژی، نیروی کار و مواد اولیه دارند. غربیها خودشان تکنولوژی را در دورۀ رنسانس به دست آوردند و در آن دوره، رشد تکنولوژی اتفاق افتاد. در موضوع نیروی کار هم هرکجا نیاز داشته باشند، حتماً مهاجرتپذیری انجام میدهند. در قسمت آخر بحث تولید، بحث مواد اولیه است که مواد اولیۀ تمدن غرب در حال حاضر نفت و گاز است. بیش از ۵۰٪ اقتصاد آمریکا بهوسیلۀ نفت و گاز است... نفت و گاز در کجاست؟ بخش قابلتوجهی از نفت گاز در کشورهای اسلامی وجود دارند.» ۲ بهاینترتیب، اگر یک هماهنگی و همجهتی بین کشورهای اسلامی شکل گیرد، نظام اقتصادی آمریکا به خطر خواهد افتاد. گوشهای از چنین اتفاقی در زمان اعمال تحریمهای آمریکا اتفاق افتاد؛ تحریمهایی که موجب از بین رفتن اعتماد به آمریکا شد؛ لذا یکی از ضربههایی که اقتصاد آمریکا در قبال سیاستهای تحریمی و ایجاد بیاعتمادی با آن روبهرو شد، روی خوش نشان ندادن بازار کشورهای اسلامی به کالاهای آمریکایی بود.
وضع تحریم هم برای خود آمریکا و هم برای همپیمانان این کشور هزینهبر است؛ این هزینهها هم دلاری و هم غیر دلاری است. آمریکا برای اعمال تحریم و حفظ آن، به برخی کشورها و شرکتهای دنیا یارانه میدهد.
سعدالله زارعی در این زمینه میگوید: «بدگمانیهای زیادی در بین کشورهای اسلامی نسبت به تجارت با آمریکا ایجاد شده و مسلمانان ترجیح میدهند که پول خود را صرف خرید کالا از کشورهای دیگر کنند. اگرچه در برخی موارد کالاهای آمریکایی یک برتری نسبی هم نسبت به کالاهای کشور رقیب داشتند، اما باوجوداین، باز هم کالاهای آمریکایی از اقبال کمتری در بازار مسلمانان برخوردار بودهاند. این مسئله بحران زیادی برای آمریکاییها در پی داشته و کولهبار مشکلاتشان را سنگینتر کرده است. بهوضوح قابللمس است که در بازارهای مسلمانان بهطور نسبی حجم کالای آمریکایی کمتر شدهاند و در عوض کالاهای کشورهایی چون چین، فرانسه، آلمان و برخی کشورهای دیگر فراوانتر یافت میشوند.»۳ چنین نتیجهای، درواقع، نقض غرضی بود که آمریکاییها میخواستند از آن جلوگیری کنند؛ یعنی آنها به دنبال حفظ بازار مواد خام، نیروی کار و مصرف کشورهای اسلامی بودند، اما این هزینه را دادند.
درمجموع، رسیدن به توافق، در تقویت هژمونی آمریکا مؤثر خواهد بود و در صورت رد آن، این هژمونی به خطر خواهد افتاد. یکی از آثار به خطر افتادن هژمونی سیاسی آمریکا در عرصۀ اقتصادی ممکن است خود را در حوزۀ ارزش دلار نمایان کند و دلار را از ارز رایج جهانی کنار بگذارد. در طرف مقابل عدهای معتقدند در صورت تأیید، دلار تقویت خواهد شد؛ اما برخی دیگر این طرف قضیه را چندان معتبر نمیدانند.
هزینههای تحریمی آمریکا
هزینۀ دیگر اقتصادی آمریکا در صورت رد برجام را باید در اعمال تحریمهای مجدد دانست. وضع تحریم هم برای خود آمریکا و هم برای همپیمانان این کشور هزینهبر است؛ این هزینهها هم دلاری و هم غیر دلاری است. آمریکا برای اعمال تحریم و حفظ آن، به برخی کشورها و شرکتهای دنیا یارانه میدهد. میتوان گفت که آمریکاییها در تأثیر تحریمهای خود به این نتیجه رسیدهاند که این تحریمها نهتنها برایشان سودمند نبود، بلکه ضررهای بسیاری را هم به آنها تحمیل کرد. مطابق گزارش منتشرشده در پایگاه خبری تایمز۴ در ۱۴ جولای سال ۲۰۱۴ اثر تحریمهای اعمالشده از سال ۱۹۹۵ بر جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا، بر اقتصاد ایالاتمتحده به میزان ۳/۱۷۵ میلیارد دلار هزینه وارد آورده است. مطابق همین گزارش، به نقل از گزارش شورای ملی ایرانی آمریکایی (NIAC) تحریمهای وضعشده بر ایران، بر خود کشورهای تحریمکننده، خصوصاً آمریکا، اثراتی داشته است. از هزینههایی که آمریکا در اثر تحریمها متحمل شد است، بین ۷/۱۳۴ و ۱۷۵ میلیارد دلار در حوزۀ درآمدهای بالقوۀ صادراتی میباشد. علاوه بر این، از سال ۱۹۹۵، سالیانه بهطور متوسط بین ۵۱۰۰۰ تا ۶۶۰۰۰ فرصت شغلی در آمریکا از دست رفت. جالب این است که این گزارش تأکید میکند که «دولت اوباما در مذاکرات هستهای برای کاهش تحریمها، باید به هزینههای واقعی تحریمها توجه کند» که این میتواند نشاندهندۀ نیاز آمریکا به این توافق است.
دیگر آسیبی که از وضع تحریمها گریبانگیر آمریکاییها شد، از دست دادن بازار نفت و گاز و منابع زیرزمینی ایران بود.
جان کری در اظهارنظر اخیر خود به این مسئله اشاره کرد که: «باید به خاطر داشته باشیم ، تحریمها فقط یکسوی داستان را عذاب نمیدهند، بلکه برای طرفهای دیگری که مجبور شدهاند از منافع تجاری خود چشم بپوشند تا از آنها پیروی کنند نیز دردآورند.»۵ سعدالله زارعی کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با گزارشگر کیهان در باب خسارتهایی که امپریالیسم آمریکا طی تحریمهای چندینساله ایران متحمل شده است، میگوید: «در این مدت به اعتبار آمریکا بهشدت ضربه وارد شد. تا آنجا که جهان تکقطبی ساختهوپرداخته ذهنیت آمریکایی را زیر سؤال برد. اساساً وقتی یک کشور قدرتمند در مواجهه با کشور کوچکتر از روش تحریم استفاده میکند نشاندهنده این است که آن بهاصطلاح ابرقدرت نتوانسته از روشهای طبیعی و رایج به هدفش دست پیدا کند و مشکلات خود را با کشور روبهرویش حلوفصل نماید. این در حقیقت به این معناست که دارد اعلام میکند: «از طریق عادی قادر به حل آن مسئله نیستم!» از همین منظر بعد از شکستهایی که آمریکاییها در مواجهه با جمهوری اسلامی خوردند، در دنیا متهم شدند به اینکه آمریکا دیگر قادر نیست مسائلش را حلوفصل کند و با شیوههایی که در پیش میگیرد تنها به مسائل موجود دامن میزند. همین انتقادها و تحلیلها به تواناییهای آمریکا در سطح بینالمللی آسیبهای شدیدی وارد ساخت.»۶
دیگر آسیبی که از وضع تحریمها گریبانگیر آمریکاییها شد، از دست دادن بازار نفت و گاز و منابع زیرزمینی ایران بود. عباس سلیمینمین، کارشناس مسائل سیاسی میگوید: «آنها در ازدستدادن بازار نفت و گاز و سایر منابع زیرزمینی ایران ضرر کردهاند. از یکسو، بازار فروش محصولات آمریکایی کاهش یافته و از سوی دیگر کمرنگ شدن معاملات متحدان آمریکا با ایران سبب شده که در آمریکا نیز شکاف اقتصادی ایجاد شود. اقتصاد کاپیتالیستی متکی به نظام سرمایهداری آمریکا و نیز حضور پررونق شرکتهای چندملیتی در عرصه اقتصادی این کشور سبب شده که در پی تحریمهای ایران و رکود معاملات شکافهای اقتصادی پدیدار شوند. بیشترین لطمات را شرکتهای چندملیتی آمریکایی متحمل شدهاند تا آنجا که در دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا این قبیل شرکتهای چندملیتی آمریکایی بیشترین اشتیاق و رغبت را برای در دست گرفتن بازار سرمایهگذاری در ایران نشان دادهاند. بهقولمعروف، زودتر از همه، آنها سبدشان را در صف گذاشتهاند که بگویند ما در نوبت بودهایم.»۷
اندیشکدۀ آمریکایی «پروژه ایران»، در بخشی از گزارشی با عنوان «سنجش دغدغهها و اطمینانهای توافق هستهای با ایران» اینگونه گفته است که اگر آمریکا توافق هستهای را به دلایل سیاست داخلی رد کند، نظام تحریمهای بینالمللی جاری پژمرده شده و فرو خواهد ریخت؛ چراکه روسیه و چین و حتی دولتهای اروپایی به سمت رفع تحریمها و تجارت حرکت خواهند کرد. در این صورت ایران در نظر جامعه جهانی بهعنوان کشوری شناخته خواهد شد که برای حل موضوع، تمامی سعی خود را کرده است.۸ نکتۀ جالب این است که خود جان کری دربارۀ عدم همراهی کشورها برای ادامۀ تحریمها تأکید میکند که نظام تحریمها حتی اگر این برجام از سوی ایران نقض هم شود از بین خواهد رفت: «این توهم در بین اعضای کنگره وجود دارد که میتوانند این طرح را رد کنند و همچنان بتوانند کشورهایی مانند چین ،ژاپن ،کره جنوبی، ترکیه و هند مشتریان اصلی نفت ایران را ترغیب کنند به حمایت تحریمها که برای آنها میلیاردها دلار هرسال هزینه داشته است، ادامه دهند. این اتفاق روی نخواهد داد.»۹
نیاز آمریکاییها و کشورهای تحریمکننده برای مذاکره بسیار بیشتر از ایران بود؛ بهواقع جمهوری اسلامی ایران در حال ادامۀ پیشرفتهای خود بود و تنها دلیل مذاکره را برای رفع برخی موانع میتوان دانست که همان تحریمها باشد.
بنابراین، با توجه به هزینههایی زیادی که آمریکا برای وضع تحریمها متحمل شده است، لزوم رسیدن به یک توافق برای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. چنانچه این توافق رد شود، اگر امکان تحریم مجدد یا ادامۀ تحریمها وجود داشته باشد، هزینههای تحریمی برای آمریکا بیشتر هم خواهد شد.
جمعبندی
درمجموع باید به این نکته توجه کرد که نیاز آمریکاییها و کشورهای تحریمکننده برای مذاکره بسیار بیشتر از ایران بود؛ بهواقع جمهوری اسلامی ایران در حال ادامۀ پیشرفتهای خود بود و تنها دلیل مذاکره را برای رفع برخی موانع میتوان دانست که همان تحریمها باشد. مقام معظم رهبری مد ظلّه العالی اخیراً در جمع اعضای مجلس خبرگان فرمودند:
[طرفهای آمریکایی] میگویند که چهارچوب تحریمها حفظ خواهد شد؛ پس ما نشستهایم این چند وقت، برای چه صحبت کردهایم؟ صحبت کردیم که چهارچوب تحریمها برداشته بشود ...حالا من نمیدانم معنای «چهارچوب تحریمها حفظ بشود» چیست؟ ممکن است باز این را هم یکجور معنا کنند؛ امّا آنچه از این حرف برمیآید، درست مخالف آن علّتی است که ما رفتیم برای مذاکره؛ والّا ما چرا مذاکره کنیم! ما داشتیم کار خودمان را میکردیم؛ نوزده هزار سانتریفیوژ ما درست کرده بودیم، میتوانستیم در مدّت نهچندان بلندی آن را برسانیم به پنجاههزار سانتریفیوژ یا شصت هزار سانتریفیوژ؛ هیچ مشکلی برای ما وجود نداشت که این کار را بکنیم؛ [سوخت] بیستدرصد را تولید میکردیم، میتوانستیم ادامه بدهیم؛ تحقیق و توسعه را انجام میدادیم، همچنان به همان شکل و با همان سرعت میتوانستیم انجام بدهیم؛ و همچنین بقیّۀ چیزها را. اینکه نشستیم مذاکره کردیم، در بعضی از موارد کوتاه آمدیم، یک امتیازاتی دادیم، عمدتاً برای این بود که تحریمها برداشته بشود؛ اگر بنا است تحریمها برداشته نشود، پس معاملهای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد.» بهاینترتیب، ما به دنبال رفع تحریم بودیم و نیاز دیگری نداشتیم؛ اما نیاز آمریکاییها به مذاکره و توافقنامه را باید ازیکطرف، در بازگرداندن آبروی رفته و شکست تحریمها و خسارتهای ناشی از آن بر خود اقتصاد آمریکا دانست و از طرف دیگر جلوگیری از پیشرفتها و نفوذ راهبردی جمهوری اسلامی دانست.
آنچه به نظر میرسد این است که آمریکاییها در صورت تأیید برجام به منافعی خواهند رسید که مهمترین آنها میتواند در بازگرداندن نسبی آبروی رفتۀ این کشور باشد و دیگری، جلوگیری از آسیبها و خسارتهای ناشی از تحریمهای اقتصادی است؛ اما در صورت رد برجام میتوان ضررها و هزینههای اقتصادی آمریکا را بسیار بیشتر دانست.
پینوشت:
1. http://www.presstv.ir/DetailFa/2015/08/12/424410/Kerry-dollar-global-reserve-currency-Iran
۲. عبدالملکی، حجتالله، اقتصاد مقاومتی، سدید، ۱۳۹۳، ص ۴۶
۳. خسارتهای آمریکا در تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران چقدر بوده است؟ (بخش نخست)، پیشین
4. http://time.com/2981444/iran-sanctions-us-economy
۵. مشروح سخنرانی جان کری درباره برجام در فیلادلفیا، خبرگزاری صداوسیما، ۱۲/۶/۹۴
۶. خسارتهای آمریکا در تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران چقدر بوده است؟ (بخش نخست)، پایگاه خبری روزنامه کیهان، ۵/۵/۹۳، کد خبر: ۱۹۶۲۶
۷. خسارتهای آمریکا در تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران چقدر بوده است؟ (بخش نخست)، پیشین
۸. کنگره آمریکا توافق را رد کند تحریمها علیه ایران فرومیپاشد، پایگاه خبری روزنامه کیهان، ۲۴/۴/۹۴، کد خبر: ۵۰۱۱۵
۹. مشروح سخنرانی جان کری درباره برجام در فیلادلفیا، منبع پیشین
----------------------------------
پدافند اقتصادی، ش 11، مهر ماه 1394، صص44-46