پشت پرده توافق هسته‌ای ایران

من فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از کارها برمبنای اعتماد انجام شده باشد. بلکه بر مبنای راستی‌آزمایی و پایش بوده است. ما بیش از سه دهه به یکدیگر بی‌اعتماد بوده‌ایم. حتی در مدت دو ساله مذاکرات، نتوانستیم بر این مسئله غلبه کنیم. ما کاملاً از یکدیگر شناخت پیدا کردیم و یکدیگر را درک می‌کردیم.


گفت‌وگو با وندی شرمن (مصاحبه‌کننده: دیوید سنگر | موسسه علوم سیاسی هاروارد)
1396/2/6
تعداد بازدید:
وندی شرمن مذاکره‌کننده ارشد که اکنون در دانشکده کندی مشغول به کار است، توضیح می‌دهد که چگونه یک توافق کلیدی به دست آمد. جان کری وزیر امور خارجه و ارنست مونیز وزیر انرژی مشهورترین چهره‌های آمریکایی دست‌اندرکار در به دست آمدن توافق مهم هسته‌ای با ایران بودند. اما در پشت صحنه، نماینده ویژه، وندی شرمن، مذاکره‌کننده ارشد آمریکایی بود که دو سال برای دستیابی به این توافق وقت گذاشت.
شرمن معاون سیاسی وزیر امور خارجه، به‌عنوان مذاکره‌کننده‌ای سرسخت و بی‌رحم شناخته شده بود که برخوردی جدی داشت و موفق شد در میان ائتلاف پیچیدۀ کشورهای ایالات‌متحده، چین، روسیه، انگلیس، فرانسه و آلمان (معروف به گروه ۱+۵) در یک طرف میز مذاکره و ایران در طرف دیگر وفاق ایجاد کند.این توافق بحث‌انگیز که برنامه هسته‌ای ایران را در ازای برداشته شدن تحریم‌های بین‌المللی برای مدت ۱۰ تا ۱۵ سال آینده متوقف می‌کند، در ۱۴ ژوئیه در شهر وین به دست آمد و ماه گذشته قانونی شد. این معاهده نشانگر اولین بار پس از بحران گروگان‌گیری سال ۱۹۷۹ است که ایالات‌متحده و ایران توانسته‌اند به یک زمینه سیاسی مشترک دست یابند.
شرمن اواخر ماه گذشته از وزارت خارجه بازنشسته شد. او اکنون به‌عنوان عضو مقیم به موسسه سیاست (IOP) دانشکده کندی دانشگاه هاروارد (HKS) پیوسته و در این ترم، به یک گروه مطالعاتی مذاکره و دیپلماسی تدریس خواهد کرد.
شرمن با دیوید سنگِر گزارشگر بخش امنیت ملی روزنامه نیویورک‌تایمز از سال ۸۲ و عضو ارشد مرکز علوم و امور بین‌الملل بلفر در دانشگاه هاروارد نشست خواهد داشت تا در مورد توافق ایران و پیامدهای آتی آن به بحث و گفت‌وگو بپردازد. شرمن در نخستین مصاحبه خود پس از دست یافتن به این توافق تاریخی در مورد چگونگی شکل‌گیری این توافق، آنچه که در پشت صحنه در جریان بود و اینکه موفقیت در عرصه دیپلماسی مستلزم چه چیزهایی است، با سنگر صحبت کرد.

دو سال قبل چه مسئولیتی به شما محول شده بود؟ آیا با این قصد به مذاکرات رفتید که به یک توافق جامع برسید یا این امکان تنها با پیشرفت اوضاع خود را نشان داد؟

تلاش ما همیشه این بوده که به یک توافق جامع برسیم تا مطمئن شویم که ایران نمی‌تواند به سلاح هسته‌ای دست یابد. این مسئولیت همیشگی رئیس‌جمهور بوده است. و درواقع، این مسئولیت حتی چهار سال قبل در زمان دولت [محمود] احمدی‌نژاد در ایران نیز وجود داشت، اما البته ما در آن زمان هیچ پیشرفتی نداشتیم. گروه ۱+۵ جلسات زیادی برگزار کرد؛ اما به جایی نرسید.

شما اطمینان داشتید که این توافق می‌تواند به دست آید؟

نه. ما مطمئن نبودیم که می‌توانیم به این توافق دست یابیم؛ اما سعی داشتیم ببینیم آیا می‌توانیم این کار را عملی کنیم یا نه. رئیس‌جمهور به وضوح معتقد بود که ما باید اطمینان حاصل کنیم که ایران نمی‌تواند به سلاح هسته‌ای دست یابد، اینکه باید بتوانیم ماهیت منحصراً صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای این کشور را راستی‌آزمایی کنیم. و او کاملاً مطمئن بود که اگر ما نتوانیم به این خواسته برسیم، دیگر نمی‌توانیم به آن برسیم. وزیر امور خارجه نیز کاملاً مطمئن بود. ما یقیناً می‌خواستیم این کار را از طریق دیپلماسی انجام دهیم، اما می‌دانستیم که اگر دیپلماسی مسیر موفقیت‌آمیزی نباشد گزینه‌های دیگری نیز وجود خواهد داشت.

نقطه اوج {مذاکرات} کجا بود، لحظه‌ای که متوجه شدید ممکن است توافق شکل بگیرد؟

من فکر می‌کنم اولین معیار سنجش از کانال عمان بود، به سرپرستی [ویلیام] برنز که در آن زمان معاون وزیر خارجه بود و جیک سالیوان که معاون رئیس دفتر و به نوعی مشاور ارشد سیاسی و مدیر سیاست‌گذاری وزیر [خارجه هیلاری] کلینتون محسوب می‌شد. و من زمانی در {مذاکرات} شرکت کردم که تکامل پیدا کرده و در کانال گروه ۱+۵ قرار گرفته بود. اما این اقدام اولیه سرّی واقعاً منجر به برنامه اقدام مشترک شد، و اولین گامی بود که زمان و فضا در اختیار ما قرار می‌داد تا ببینیم که آیا می‌توانیم برای رسیدن به یک توافق جامع مذاکره کنیم یا خیر، زیرا اساساً این توافق برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کرده و از جهات مهمی آن را به عقب می‌راند. بنابراین این کار شروع شد و در این کانال به خوبی پیش رفت. من این طرح را به مذاکرات ۱+۵ آوردم. و این به پایه‌ای برای مذاکرات و تکمیل برنامه اقدام مشترک تبدیل شد. همان‌طور که می‌دانید، وقتی این کار انجام گرفت، ما بیش از یک‌بار جدول زمانی را تمدید کردیم تا بتوانیم برنامه جامع اقدام مشترک را تکمیل کنیم و درنهایت توانستیم در تابستان گذشته این کار را انجام دهیم. اما در این مسیر، مقاطع زمانی زیادی پیش می‌آمد که تصور می‌کردیم شکست خواهیم خورد.

پس از چندین دهه مخالفت، چرا ایران تصمیم گرفت در مورد بلندپروازی‌های هسته‌ای خود توافق کند؟ تنها به دلایل اقتصادی؟

من قطعاً فکر می‌کنم اقتصاد و پایان دادن به انزوا از جامعه بین‌المللی دو هدف مهم و کلیدی بود. به نظر من مسئله اساسی در اینجا این بود که: آیا جامعه بین‌المللی موافقت می‌کند که ایران بتواند برنامه غنی‌سازی محدودی را تحت یک رژیم راستی‌آزمایی و پایش به شدت تحت بازرسی- بازرسی‌های سرزده- داشته باشد؟ ایران هرگز نمی‌خواست برنامه هسته‌ای خود را کنار بگذارد. آن‌ها می‌گفتند این برنامه تنها برای اهداف مؤکدا صلح‌آمیز بوده است. البته، دنیا نمی‌توانست این را باور کند. زمانی ما و جامعه بین‌المللی گفتیم بله، ما می‌توانیم در مورد چنین برنامه محدود و به شدت پایش و راستی‌آزمایی‌شده‌ای فکر کنیم، در سطحی که مطمئن شویم که آن‌ها مواد شکافت‌پذیر برای سلاح هسته‌ای نداشته باشند، اگر آن‌ها همه این محدودیت‌ها را بپذیرند- همه راستی‌آزمایی‌ها و پایش‌ها- هم در مورد برنامه اورانیوم غنی‌شده و هم در مورد برنامه پلوتونیوم، و {همچنین} نگرانی‌های ما در مورد برنامه‌های پنهانی را بپذیرند، آنگاه زمانی که آن‌ها همه این مراحل را انجام دادند، ما هم در عوض کمابیش هم‌زمان می‌توانیم تحریم‌ها را برداشته و درنهایت آن‌ها را متوقف کنیم. و این یک مفهوم اساسی بود.

سروکار داشتن با ایرانی‌ها چطور بود؟ چطور اعتمادسازی کرده و با آن‌ها رابطه برقرار کردید؟

من فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از کارها برمبنای اعتماد انجام شده باشد. بلکه بر مبنای راستی‌آزمایی و پایش بوده است. ما بیش از سه دهه به یکدیگر بی‌اعتماد بوده‌ایم. حتی در مدت دو ساله مذاکرات، نتوانستیم بر این مسئله غلبه کنیم. ما کاملاً از یکدیگر شناخت پیدا کردیم و یکدیگر را درک می‌کردیم. در طی مذاکرات، یکی از مذاکره‌کنندگان ارشد ایران پدربزرگ شد و من مادربزرگ شدم و فیلم نوه‌های خود را به هم نشان دادیم. بنابراین لحظات شخصی و انسانی وجود داشت، اما پس از آن فوراً با رویکرد سرسختانه‌ای نسبت به یکدیگر به مذاکرات بازمی‌گشتیم. بنابراین این توافق بر اساس اعتماد بنا نشده است. بلکه توافقی است که بر اساس تعهدات مفصل و خاصی بنا شده که می‌تواند مورد پایش و راستی‌آزمایی قرار گیرد.

مدیریت کردن منافع سیاسی مختلف و گاهی رقیب در گروه ائتلاف چقدر دشوار بود؟ و مسئله کلیدی چه بود؟

من فکر می‌کنم اتحادیه اروپا در هماهنگ کردن این تلاش‌ها و این اقدام- یعنی کنار هم نگه‌داشتن گروه ۱+۵ و اتحادیه اروپا- کار فوق‌العاده‌ای انجام داد. ما به همان میزان ساعاتی که با ایرانی‌ها وقت صرف کردیم، با یکدیگر نیز صرف کردیم. من گاهی به شوخی می‌گویم که ما مذاکراتی هم داخل دولت خودمان داشتیم؛ مشاوره‌ها و مذاکراتی با کنگره داشتیم، با اشخاص ذی‌نفوذ دیگر در داخل کشور خودمان؛ ما با شرکای مذاکره‌کننده خود نیز مذاکره داشتیم و پس از آن با ایران مذاکره می‌کردیم. همچنین ما با طرف‌های ذینفع در سراسر دنیا مذاکره کردیم. در نتیجه این یک مذاکره بسیار بسیار پیچیده و چندجانبه بود- چندجانبه از این نظر که در درون کشور خودمان، با دنیا و سپس با ایران بود. اما من فکر می‌کنم تلاش بر این بود که در مورد منافع خود و آنچه که بیشترین اهمیت را برای هر یک از ما داشت با یکدیگر کاملاً وضوح داشته باشیم، و سعی کنیم به فرمول‌هایی برسیم که با همه این منافع سازگاری داشته باشند. به نظرم تک تک ما یک هدف مشترک داشتیم و این هدف، اطمینان از این بود که ایران نمی‌تواند به سلاح هسته‌ای دست یابد و اینکه می‌تواند به دنیا اثبات کند که برنامه هسته‌ای‌اش منحصراً صلح‌آمیز است. این اهداف همه را در یک جهت به حرکت وامی‌داشت.

آیا توافقاتی وجود دارد که آرزو داشتید می‌توانستید از آن‌ها جلوگیری کنید؟

من احتمالاً کمی بیش از حد سختگیر هستم. می‌دانم که برخی از تصمیمات سخت بود. ما همیشه امیدواریم که {تصمیماتمان} بی‌نقص باشد. اما این هرگز اتفاق نمی‌افتد. این {توافق} ایده‌آل نیست، اما به اهدافی که رئیس‌جمهور ترسیم کرده بود دست یافته است.

آیا ممکن است این توافق بتواند الگویی برای توافقات هسته‌ای آتی با دیگر کشورها باشد؟

درواقع به نظر من هر توافقی منحصربه‌فرد است. فکر نمی‌کنم قالبی برای این مذاکرات وجود داشته باشد. گروه مطالعاتی که من در موسسه سیاست با آن‌ها کار خواهم کرد «تغییر مذاکراتی: چگونه برخی از دشوارترین چالش‌های دنیا را پذیرفتیم و گاها موفق شدیم» نام دارد. ما به بررسی ایران، صلح خاورمیانه، کره شمالی و کوبا خواهیم پرداخت. روشن است که ما در برخی موارد بهتر از موارد دیگر عمل کرده‌ایم، و هر یک از آن‌ها کاملاً متفاوت است.

حضور در گفت‌وگوهای کره شمالی چه چیزهایی در مورد مذاکره با دولت‌هایی که سابقه بی‌اعتمادی مشترک طولانی و عمیق با آن‌ها وجود دارد به شما یاد داد؟

قطعاً چیزهایی به من یاد داد. من [در آنجا] در مورد چارچوب مورد توافق مذاکره نکردم. بلکه [روبرت] گالوچی مذاکره را به عهده داشت. آنچه که من در مورد آن با کره شمالی مذاکره کردم این بود که ما سعی داشتیم تا پایان دولت کلینتون به یک ضرب‌الاجل آزمایش موشکی برسیم، چون اگر آن‌ها سلاح هسته‌ای در اختیار داشتند، ما نمی‌خواستیم وسیله پرتاب آن را هم داشته باشند. من تعامل زیادی با آن‌ها داشتم، با مادلین آلبرایت که در آن زمان وزیر خارجه بود، در سفر خارق‌العاده وی [به کره شمالی]. با [ویلیام] پری که نماینده ویژه رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه بود و پس از او من عهده‌دار این مسئولیت شدم، به پیونگ‌یانگ سفر کردم. بنابراین من دو بار به آنجا رفتم. و با کیم جونگ ایل [رهبر کره شمالی] ملاقات کردم.

بخش جالب آن مذاکرات این است که چارچوب مورد توافق که باب در مورد آن مذاکره می‌کرد، تنها چهار صفحه بود، اما این یکی صفحات بسیار بسیار زیادی دارد. توافق {کره شمالی} با پلوتونیوم ارتباط داشت؛ اما این یکی با پلوتونیوم، اورانیوم و [فعالیت‌های] پنهانی مرتبط است. در آن زمان هیچ پروتکل الحاقی در توافق کره شمالی وجود نداشت. این یکی از چیزهایی بود که اجرای آن را بسیار سخت می‌کرد. پروتکل الحاقی تا حدودی به دلیل کمبود چنین سازوکارهایی برای چارچوب مورد توافق کره شمالی به وجود آمد. من کاملاً درک می‌کردم که سیاست نقش بسیار مهمی در مذاکرات ایفا می‌کند. چارچوب مورد توافق مخالفانی هم داشت. در طی سال‌های زیادی از دولت کلینتون، حتی یک اونس پلوتونیوم اضافی در کره شمالی تولید نشد، بنابراین درواقع چارچوب مورد توافق برای یک دوره زمانی قابل توجه نتیجه‌بخش بود. اما کسانی که فکر می‌کردند که این سازوکار خوبی نیست، درنهایت آن را به ناکامی کشاندند. کره شمالی یک برنامه سری غنی‌سازی با درصد بالای اورانیوم در اواخر دولت کلینتون شروع کرده بود که در اوایل دولت بوش کشف شد. و چون ما در [سازمان بین‌المللی انرژی اتمی] سازوکارهایی برای پایش و راستی‌آزمایی در حد مورد نیاز برای این توافق‌ها نداشتیم، پروتکل الحاقی به وجود آمد. بنابراین بله، فکر می‌کنم نه تنها من، بلکه دنیا در مورد آنچه ضرورت دارد چیزهای زیادی آموخت و به نظرم این مسئله در این توافق کاملاً مشهود است.

عکسی از شما وجود دارد که در پرواز بازگشت از وین، لیوان خود را به لیوان کری وزیر خارجه می‌زنید. هر دوی شما خوشحال به نظر می‌رسید. در آن لحظه چه احساسی داشتید؟

این درواقع لحظه‌ای استثنایی بود که ما احساس می‌کردیم کاری بسیار مهم انجام داده‌ایم. حتی قبل از ترک وین، ما با اعضای کنگره و گروه‌های ذینفع این توافق در ایالات‌متحده شروع به تماس گرفتن کردیم. ما می‌دانستیم در حالی به کشور بازمی‌گردیم که برای حفظ این توافق یک نبرد سخت در پیش داریم،‌ و در نتیجه تنها در این لحظه، و در این حباب زودگذر در هواپیما بود که می‌توانستیم بگوییم «واقعاً کار مهمی انجام دادیم.» مونیز وزیر {انرژی} یک روز از مذاکرات خارج شده بود تا به پرتغال برود. او اصالت پرتغالی دارد. او در پرتغال نشان شوالیه گرفت و آن‌ها به او یک بطری مشروب مادریا دادند که به داخل هواپیما آورد و بطری را باز کرد، با توجه به آنچه که در وین اتفاق افتاده بود، نوشیدن از این بطری واقعاً برای ما خاص بود. اما حتی قبل از رسیدن به هواپیما، داخل هواپیما و به‌محض بازگشت به سر کار خود برگشتیم و تا ۱۷ سپتامبر هیچ‌کس نتوانست نفس عمیقی بکشد.

در زمان اعلام بازنشستگی شما از وزارت خارجه نقل قولی از شما شد که گفته بودید این شغل در عین هیجان‌انگیز و شادی‌آور بودن، «کشنده» نیز بوده است. به لحاظ شخصی، چهار سال اخیر برای شما چگونه بوده است؟

موضوع این است که شغل من به‌عنوان معاون امور سیاسی تنها به مذاکرات ایران ختم نمی‌شود. بلکه مسئولیت همه مناطق جهان را به عهده دارم. من بخشی از تیمی هستم که اطمینان حاصل می‌کند دیپلمات‌های ما، کارمندان دولتی، افراد بومی که توسط ما استخدام شده‌اند، در سفارتخانه‌هایمان صحیح و سالم هستند. در این چهار سال، من علاوه بر مذاکرات ایران، فکر می‌کنم به حدود ۵۴ کشور سفر کردم، حدود ۹۷ سفر مختلف داشتم. در دور آخر مذاکرات ایران، من ۲۷ روز در هتل بودم. حتی زمانی که در مورد ایران کار می‌کردم، همه اتفاقات دیگری که در دنیا در جریان بود را نیز تحت نظر داشتم و تقریباً به همه مناطق ناآرام رفته‌ام- لیبی، سومالی، افغانستان، عراق- تقریباً همه‌جا.

این یک شغل بیست‌وچهار ساعته است. همان‌طور که همه می‌دانند ما در دنیای ارتباطات زندگی می‌کنیم. مرکز عملیات وزارت خارجه می‌تواند در هر زمانی و در هر مکانی هر جایی را برای من بیابد. مردم در مناطق زمانی مختلفی زندگی می‌کنند، بنابراین باید زمانی که برای آن‌ها روز است با آن‌ها تماس گرفت، حتی اگر برای خود ما روز نباشد. ما در این چهار سال با موضوع آقای [ادوارد] اسنودن مواجه بودیم؛ با مسئله بنغازی مواجه بودیم. من در زمان حادثه بنغازی تمام شب را با [ای. الیزابت] بت جونز معاون وزیر در امور خاور نزدیک در تماس بودم. ما نیمه‌شب همه شهروندان خود را از لیبی تخلیه کردیم. در طی این مدت، همه شهروندان خود را از سوریه خارج کردیم. من همچنین به قول وزیر، دستیار او در مذاکرات [تسلیحات شیمیایی] سوریه نیز بودم که این کار را نیز با وی انجام دادم. بنابراین این {شغل} یک افتخار و امتیاز فوق‌العاده، اما بسیار خسته‌کننده بود. چیزی که به نظرم مردم نمی‌دانند این است که درواقع روزانه صدها و هزاران نفر به نمایندگی از ما در سراسر دنیا کار می‌کنند. آن‌ها هر روز کارهای خارق‌العاده‌ای برای موفقیت، امنیت و به‌خوبی پیش رفتن کارهای ما در دنیا انجام می‌دهند که هیچ‌کس از آن اطلاع ندارد. آن‌ها واقعاً حیرت‌انگیزند. من برای همکارانم بسیار دل‌تنگ خواهم شد.

انتظار دارید دانشجویان در مدت حضور شما در هاروارد چه چیزهایی فرابگیرند؟

من امیدوارم که آن‌ها با چگونگی روی دادن مذاکرات، چگونگی پشت سر گذاشتن مشکلات مختلف و چگونگی داشتن یک دید ۳۶۰ درجه آشنا شوند. آن‌ها باید همه اطراف خود را ببینند، به خصوص در مذاکرات چندجانبه. آن‌ها باید چگونگی قرار گرفتن همه قطعات روی میز و چگونگی چینش آن‌ها کنار یکدیگر را ببینند و اینکه اگر یک قطعه جابجا شد، چگونه باید بقیه آن‌ها را دوباره مرتب کرد- به‌این‌ترتیب می‌توان مکعب روبیک مذاکرات را درست کرد. اما در عین حال باید بدانند که هیچ مذاکراتی تنها در اتاقی که مذاکره‌کنندگان در آن هستند روی نمی‌دهد. بلکه در سی‌ان‌ان؛ در کنگره ایالات‌متحده یا مجلس ایران یا در پارلمان انگلیس روی می‌دهد. مذاکرات در روزنامه‌ها و آنچه که همه شما می‌نویسید روی می‌دهد؛ در اینکه آمریکایی‌ها چگونه آن را تجربه می‌کنند و چه نتیجه‌ای از آن می‌خواهند. مذاکرات تنها در یک اتاق انجام نمی‌شود؛ بلکه در میانۀ سیاست‌های بسیار پیچیده انجام می‌شود. و اگر شما این اثرات متقابل را درک نکنید، احتمالاً نخواهید توانست به پایان خوبی برسید. ▪

--------------------------

پدافند اقتصادی، ش 17، فروردین ماه 1395، صص 40-42


مطالب پربازدید
را ببینید یا به فهرست بازگردید.