میلاد ترابیفرد | کارشناسی ارشد اقتصاد
1396/2/18
تعداد بازدید:
مقدمه اول
دکتر مسعود درخشان در رابطه با انواع شوکهایی که به اقتصاد وارد میشود، تقسیمبندیای دارند که عبارت است از ۱) مشکل روز و مبتلابه ملموس یعنی مقاومسازی اقتصاد ملی در برابر مشکلات و عدم تعادلهای ساختاری در اقتصاد. کمااینکه هماکنون بارِ سنگین معضلاتی چون بیکاری، تورم، وابستگی به نفت، واردات بیرویه، ضعف شدید نظام تولید و آشفتگی الگوی مصرف و نظایر آن را بهخوبی احساس میکنیم ۲) مواضعی که راهبرد ندارد که مربوط است به مقاومسازی اقتصاد ملی در برابر اختلالها و عدم تعادلهایی که معمولاً ریشه در فرآیند رشد اقتصادی دارند و ناشی از فقدان راهبردهای توسعه در بخشهای مختلف اقتصادی و همچنین حاصل عدم توازن توسعه منطقهایاند ۳) بحرانهای پنهان که مربوط است به مقاومسازی اقتصاد ملی در برابر بحرانهایی که ریشه در اقتصاد ملی دارند اما فعلاً پنهاناند و بهاحتمالزیاد در آینده ظاهر میشوند ۴) دول متخاصم که مربوط به مقاومسازی اقتصاد ملی در برابر تهدیدهای اقتصادی دولتهایی است که ویژگی انقلابیِ جمهوری اسلامی ایران با منافع آنها در تضاد است، قسمت چهارم بحث ایشان محل مباحثه نگارنده در این نوشتار است، البته کمی با طعم انتخابات ایالاتمتحده آمریکا.
مقدمه دوم
در قدم اول اما نیاز است تا یک قاعده تحلیل برای این موضوع تعریف کنیم و آن قاعده تحلیلی باید با درک نیازهای اقتصادی و سیاسی کشور ما متناسب باشد، پس لازم است تا مقدمه دوم را با ذکر چند نکته محتوایی در رابطه با تحلیل ارائه کنیم؛- 1. درطی این مدت که انتخابات آمریکا محل بحث رسانهها و مردم کوچهبازار ما بوده، نکتهای اساسی قابلذکر است و آنهم این است که چه چپ و چه راست عمدتاً و نه همه، تحلیلشان این است که رأیآوردن آقای ترامپ بیشتر به نفع ما خواهد بود تا رییسجمهورشدن خانم کلینتون. دلیل این امر البته بر چندپایه استوار است؛ اول اینکه گفتمان آقای ترامپ در سیاست خارجی بهنوعی انحصارطلبانهتر و اقتدارگرایانهتر از گفتمان خانم کلینتون است و نتیجه این تعامل کلینتون با اروپا و چین و سایر کشورها، پایینآمدن تمرکز آمریکا بر ایران و مشغولشدن او به مسائلی دیگر و همچنین به چالشکشیدهشدن هژمونی آمریکایی در سطح جهان و ضعف روزافزون او در قبال قدرتهای جهانی خواهد بود... در بین همه این تحلیلها همانطور که مشخص است نوعی عافیتطلبی شدید و ترس از مواجهه با هرگونه معضل یا نگرانی از یک امتحان دیگر برای ملت ایران دیده میشود. نگارنده، جدای از بحثهای ارزشی، این خطر بسیار بزرگ را از دیدگاه فنی گوشزد میکند که این اوصاف، به معنای یک واهمه بزرگ از به جریاندرآوردن ثروتهای کشور است که در نتیجه یک رکود اقتصادی و اجتماعی را نشان میدهد، علاوهبر اینکه ملت ایران، از دیدگاه اقتصادی، روزبهروز در حال کوتاهمدتترکردن افقهای سرمایهگذاری و به چالش کشیدن برنامه بلندمدت اقتصادی همراه با آرمان و امید هستند، از این حیث یکی از پایههای قاعده تحلیل بررسی اثرات اقتصادی انتخابات آمریکا بر کشور ما، باید نفی هرگونه عافیتطلبی و تنبلی و دوری از هرگونه اندیشه غیرعقلانی و ناکارای اقتصادی که با کوتاهمدتنگری همراه است،باشد.
- 2. ازجمله خطاهای راهبردی دولتمردان و سیاستمداران ما این بوده است که در این چندساله همه تخممرغهای خود را در سبدی چیدهاند که تنها یک قسمت از چهار قسمت چالشهای یک اقتصاد مقاوم را در خود جای میدهد. یک سیاستمدار مدبر همیشه تخممرغهای ملتش را در یک سبد نمیچیند. روی این سخن فقط با دولتمردان محترم نیست بلکه حتی با کارگزاران صداوسیما نیز هست. نباید کاری کنیم که مصداق «لا تری الجاهل الا مفرطا او مفرِّطا» امیرالمؤمنین بشویم، روزگاری را یادمان میآید که صداوسیما با مانور ۲۴ ساعته بر مذاکرات آرامش مردم را سلب کرده بود و کم ندیدهایم از این به هم زدن آرامشها، گویی رسانه در زمانه ما از تعادل خارجشده است. با این حساب پایه دیگر قاعده تحلیل اثرات اقتصادی انتخابات آمریکا را باید در لزوم داشتن تعادل در تفکر و تسلط بر خود و چینش حکیمانه تخممرغها در سبدها به صورتی عادلانه دانست.
- 3. پایه سوم قاعده تحلیل این مسئله به این بسته است که پیش از آنکه یک اقتصاد را تحلیل کنیم باید نسبت خودمان را با دستگاه محاسباتی مردمان آن تعیین کنیم، این مهم، نظام ترجیحات آنها را در اقتصاد برای ما آشکار میکند. این دستگاه محاسباتی چند قسمت دارد که یکی از آنها این است که چقدر کشور رقیب توانسته افکار عمومی مردم شما را شکل دهد، این مهم اما بهسختی قابلتحلیل است ولی با وجود یک تحلیل جریان شناسی در اقتصاد سیاسی کشور، شما میتوانید پایگاههای فکری کشور حریف را رصد کرده و بهوسیله تحلیل این نکته که تغییر رویکرد سیاسی در کشور صاحب نفوذ در کشور شما، چه تأثیری بر قدرت این پایگاهها دارد، اقتصاد کلان و اقتصاد سیاسی کشورتان را تحلیل کنید؛ پس رکن سوم قاعده تحلیل این مسئله این است که تأثیر یک انتخاب در کشور حریف را بر پایگاههای نفوذش و شکل فعالیتشان بررسی کنیم.
- 4. پایه بعدی برای تحلیل این مسئله این است که هر اتفاقی بیفتد رابطه ایران و آمریکا همان رابطه نه دوست و نه دشمن سابق است، محتوای مجادله ما و آمریکا یکی است، اصلاً مجادله، هست، چنانکه همه کشورها بهنوبه خودشان با آمریکا چالش دارد، محتوا همان خصومت سابق است، شکل شاید عوض شود. پس پایه چهارم این است که به این توجه کنیم هردوی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا حرف از «مهار ایران» میزنند ولی منطقاً باید نسبت به شکل جدید رویاروییها نیز موضع داشت.
- 5. آخرین پایه این است که منطق اقتصادی اقتضا میکند تا نسبت به قضایا برخورد هزینهفایده داشت، این هزینهفایده البته باید بهصورت واقعی باشد، اینکه فقط منافع کوتاهمدت را مدنظر قرار دهیم یا فقط یک منفعت خاص (نفت) را کانون توجه کنیم، قطعاً از دیدگاه اقتصادی منطق هزینهفایده را موردتوجه قرار ندادهایم.
نتیجه
بسط این پنجپایه تحلیلی گرچه سخن بسیار دارد ولی چند توصیه و نتیجه اساسی را میتوان از دل آن بیرون کشید:
- 1. کسی که میخواهد در رابطه با اثرات این انتخابات بر اقتصاد ایران بیندیشد، نخست باید نسبت به سه نوع دیگر از شوکهای اقتصادی حسابوکتاب داشته باشد. اینکه فقط یک بخش از اقتصاد یعنی سرمایهگذاری خارجی را بهعنوان حلّال همه مشکلات معرفی کنیم، قطعاً محل اشکال است.
- 2. دوران کلینتون را میتوان همان دوران اوباما دانست ولی با شدتی بیشتر چراکه دیگر کمیته تحریمها مانند گزارش ۳۰ سپتامبرش اعلام نخواهد کرد که قدری شیر را برای رأیآوردن یک عده در ایران باز کنید، آنجا شیر بسته خواهد شد تا امتیاز گرفته شود، اما برای تحلیل دوران ترامپ نباید او را تحلیل کرد، بلکه باید معاون اول او که آقای پنس باشد را تحلیل کرد، همین نشاندهنده این است که منفعت اقتصادی اولویت بیشتری نسبت به منافع سیاسی خواهد داشت، دولت ترامپ را یک دولت اقتصادی میتوان دید تا سیاسی، ولی دستگاه همان دستگاه است، شاید یک شوک اولیه وارد شود ولی در ادامه رویه همان رویه سابق خواهد بود و با توجه به اینکه جمهوریخواهان در این چند سال خود را بازتعریف نکردهاند، استراتژی جدیدی را نمیتوان انتظار داشت.
- 3. سیاستبازیهای کلینتون بیشتر از جنس پنبه است ولی ترامپ سعی بر بریدن سر با چاقو دارد، او یک جنگطلب است، با این حساب در صورت انتخاب کلینتون، پایگاه نفوذ داخل کشور فعالیت بیشتری خواهد داشت و این یعنی حجم تصمیمسازی این پایگاه قدرت در بخش کلان اقتصادی بالاتر خواهد بود، علاوهبراین، او به دلیل اینکه نزدیکی بیشتری نسبت به اوباما با رژیم صهیونیستی دارد، بالا رفتن میزان فعالیت بازوهای نیابتی آمریکا را میتوان انتظار داشت.
- 4. هردوی آنها با برجام کاری ندارند، استدلال ترامپ بر ضد برجام این است که شما به ایران پول دادهاید، بله آنها ۳۳ میلیارد دلار پول به ما دادهاند، ولی ترامپ نمیتواند برجام را پاره کند، چراکه اولاً دول اروپایی جلوی او را میگیرند و دوم اینکه راه بهتری برای بستن شیر وجود دارد!
- 5. قطعاً بلوغ ساختمان تحریمها در سال ۹۰ حاصل یک فرآیند بیستساله بود، این ساختمان را نمیتوان یکشبه و با مذاکره حلوفصل نمود، این ساختمان هنوز سر جای خودش هست و نمیتوان از سازنده آن انتظار تخریب داشت، هر دولتی که سرکار بیاید، دولت ایران باید این را پیشفرض خود قرار دهد که این ساختمان هنوز سر جای خود هست. ▪
--------------------------
پدافند اقتصادی، ش 24، آبان ماه 1395، صص 29-30