یلان گلدنبرگ، الیزابت روزنبرگ، آونر گُلُو، نیکلاس هِراس، الی مارایوما، اکسل هِلمن| اندیشکده مرکز امن
1396/1/8
تعداد بازدید:
این گزارش صرفاً ترجمه و خلاصه مدیریتی بولتن راهبردی مرکز امنیت نوین امریکاست که با عنوان «طرحی راهبردی برای بهره برداری آمریکا از برجام» در ۱۹ اکتبر۲۰۱۵ (۲۷مهر۱۳۹۴) منتشر شده است.
برنامه جامع اقدام مشترک که در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ از سوی ایران و گروه ۱ + ۵ (چین، فرانسه، آلمان، روسیه، بریتانیا، و ایالات متحده) مورد موافقت قرار گرفت. این توافق را باید بر پایۀ توانایی آن در پیش بردن این چهار هدف اصلی آمریکا مورد سنجش قرار داد:
۱) بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هستهای، ۲) تقویت ثبات در خاورمیانه، ۳) تقویت حکومتی که خواستار منع گسترش سلاح [های هستهای] باشد و ۴) ارتقای جایگاه جهانی آمریکا.
1. آمریکا باید با ایران همزمان مقابله و همکاری کند
این گزارش برنامهای را برای ایالات متحده ترسیم میکند که
- از یک سو به دنبال استفاده حداکثری از جنبههای مثبت یک پیشرفت دیپلماتیک و موفقیت تازه با ایران است، از سوی دیگر خواستار جلوگیری از موارد منفی این توافقنامه است.
- سیاست ایالات متحده باید از یک سو با شدت بیشتری در برابر پشتیبانی ایران از گروههای نیابتی و جایگزین در خاورمیانه مقابله کند. در حالی که از سوی دیگر به دنبال دستیابی به راههایی تازه برای همکاری آمریکا و ایران [در مورد مسائل منطقهای] باشد.
2. شش محور پیشنهادی در جهت بالا بردن کارایی برجام
1-2. محور نخست
فراهم ساختن زمینه برای اجرای مؤثر و بلندمدت [توافقنامه] با برداشتن گامهایی خارج از برنامه جامع اقدام مشترک که میتواند این توافقنامه را تکمیل گرداند.
ایالات متحده باید:
- سازوکارهایی در جهت تحمیل دوباره و “بازگرداندن” تحریمها بیندیشد،
- به تصویب رساندن قانونی که امکان بیشتری به کنگره برای نظارت بر اجرای برنامه جامع اقدام مشترک
- پدید آوردن سازوکاری به منظور امکانپذیر ساختن بازگرداندن تجارت مسئولانه و شفاف به ایران
- ادامۀ عزم جدی برای انجام اقدام نظامی علیه برنامۀ هستهای ایران
- سرمایهگذاری به منظور بالا بردن ظرفیتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)
2-2. محور دوم
همکاری نزدیک با متحدان عرب سنی به منظور مقابلۀ جدیتر با اقدامات ایران که علیه منافع ایالات متحده صورت میگیرند، که از جملۀ مهمترین آنها میتوان به پشتیبانی ایران از گروههای نیابتی در خاورمیانه اشاره کرد.
ایالات متحده باید:
- جلسات بحث و تبادل نظر در مورد مباحث دفاعی و اطلاعاتی در سطح هیئت وزرا تشکیل دهد که به طور منظم با دولتهای شورای همکاری خلیج [فارس] (GCC) و متحدان عرب [ایالات متحده] همراستا باشد تا بدین ترتیب بتوان بر ارائه و اجرای یک طرح راهبردی جهت مقابله با فعالیتهای برهمزنندۀ ثبات در خاورمیانه از سوی ایران نظارت کرد.
- تشکیل یک نیروی ضربت مشترک چندملیتی (MNJTF) با متحدان عرب که هدف آن مقابله با خطرهای غیرمتعارف از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) و گروههای تندرو و افراطی سنّی باشد. و سپس بهکارگیری از این نیروی ضربت به منظور:
- 1. اجرای اقدامات مشترک به منظور مقابله با قابلیتهای غیرمتعارف ایران؛
- 2. آموزش متحدان ایالات متحده در زمینۀ دفاع داخلی و جنگهای غیرمتعارف؛ و
- 3. ایجاد یک مرکز مشترک اطلاعاتی به منظور مقابله با قابلیتهای نامتقارن ایران.
- همکاری با دولتهای شورای همکاری خلیج [فارس] و متحدان عرب [ایالات متحده] برای گرداندن توازن [قدرت] در سوریه به سوی مردم به وسیلۀ گسترش چشمگیر برنامههایی برای نیروگیری، آموزش، و تجهیز نیروهای مخالف میانهرو
- انجام اقدامات مستقیم علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چه به صورت یکجانبه و چه به صورت اقدام مشترک با [همکاری] اسرائیل یا متحدان عرب؛
- اتخاذ رویکردی جدیتر در قبال مداخلۀ دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای ارسال سلاح، به ویژه در دریای سرخ و اطراف بحرین؛
- ادامۀ تحریمهای سنگین به دلیل پشتیبانی ایران از تروریسم و اقدامات پنهانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جهت برهم زدن ثبات [منطقه]، که این کار را میتوان از طریق همکاری با همپیمانان اروپایی انجام داد؛
- حفظ جایگاه فعلی نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و حتی بهبود این جایگاه، به ویژه به شکل در اختیار قرار دادن تجهیزات مربوط به استقرار دفاع موشکی بالستیک [به همپیمانان ایالات متحده در منطقه]؛ و
- افزایش فروش سلاح و تجهیزت متعارف به متحدان عرب به منظور بالا بردن توان دفاعی [آنها] علیه هرگونه حمله احتمالی ایران، اما با پرهیز از فراهم آوردن تجهیزات جدیدی که دارای مقاصد تهاجمی برای منطقه میباشند.
3-2. محور سوم
مطمئن ساختن اسرائیل نسبت به تعهد ایالات متحده [نسبت به حفظ امنیت اسرائیل] و گسترش دادن همکاریها برای مقابله با توان هستهای و قابلیتهای نامتقارن ایران.
ایالات متحده باید:
- گفتگوهای ایالات متحده و اسرائیل در مورد اجرای یک طرح راهبردی مشترک به منظور جلوگیری از ظهور یک ایرانِ مجهز به سلاح هستهای
- رسیدن به درک متقابل از سوی ایالات متحده و اسرائیل در مورد گامهایی که دو طرف میتوانند با یکدیگر بردارند تا اطمینان حاصل کنند که از هرگونه تلاش احتمالی ایران در جهت گسترش سلاح هستهای آگاه گردند
- در اولویت قرار دادن پیشنویس تفاهمنامۀ ایالات متحده و اسرائیل در مورد کمکهای نظامی آمریکا [به اسرائیل] که در سال ۲۰۱۷ به پایان میرسد؛
- افزایش پشتیبانی از ساختار دفاع موشکی چندلایۀ اسرائیل، از جمله [از طریق] سرمایهگذاری پیوسته و فزاینده بر روی گنبد آهنین، آرو ۳، و سامانۀ دفاع موشکی دیوید اسلینگ”؛
- اطمینان دادن به اسرائیل نسبت به این مسئله که تلاشهای جدید جهت تقویت دولتهای خلیج [فارس] به قیمت پایین آمدن قابلیتهای دفاعی اسرائیل انجام نخواهد گرفت؛
- سپردن این مسئولیت به مقامات رسمی ارشد آمریکایی و اسرائیلی که روابط را تقویت ساخته و نسبت به بازسازی اعتماد در سطح سیاسی گام بردارند؛ و
- ایجاد گفتگوهای سیاسی در سطوح بالا و بالا بردن همکاریهای نظامی و اطلاعاتی با اسرائیل جهت پرداختن به خطراتی که از سوی گروههای نیابتی ایران، به ویژه حزبالله، متوجه [اسرائیل] میشود.
4-2. محور چهارم
همکاری با ایران در مورد مسائلی که دربرگیرندۀ منافع مشترک [برای دو طرف] است، که این همکاری هم در جهت ثبات بخشیدن به خاورمیانه و هم بالا بردن احتمال شکلگیری یک ایران میانهروتر و مسئولیتپذیرتر عمل کند.
ایالات متحده باید:
- سیاست عدم تماس وزارت امور خارجه [ایالات متحده] با ایران را حذف کند؛
- مجرایی را میان مشاور امنیت ملی آمریکا و دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران (SNSC) شکل دهد؛
- همکاریها [با ایران] را در مورد امنیت آبی گسترش دهد، از جمله سازوکارهای همکاری جدید به منظور پرهیز از وخامت اوضاع میان کشتیهای جنگی [دو طرف] و پشتیبانی از همکاریها برای مقابله با دزدی دریایی؛
- آزمودن تمایل دولت ایران برای پذیرفتن ایجاد یک دفتر حفاظت منافع [آمریکا] در تهران،
- گسترش همکاریها میان کارشناسان آمریکایی و ایرانی در جهت امدادرسانی به زلزلهزدگان و قربانیان بلایای طبیعی؛
- ایجاد فرصتهای مالی جدید برای ایالات متحده و رهبران بینالمللی به منظور قدرت بخشیدن به بخش خصوصی، کارآفرینان، و جامعۀ مدنی ایران؛
- گسترش تبادلات و برخورد چهره به چهره میان مردم ایران و ایالات متحده در زمینههایی مانند ورزش، کسبوکار، و محیط دانشگاهی
- گسترش همکاریها در افغانستان، به ویژه در مورد تلاشها برای مبارزه با مواد مخدر
- و در کوتاه مدت، همکاری محدود اولیه و رفع اختلاف با ایران در مورد مبارزه با داعش و البته پرهیز از همکاری استراتژیک در عراق و سوریه
- در بلند مدت، بهرهگیری از مجراهای دیپلماتیک در سطوح بالا با ایران در مورد مسئلۀ هستهای جهت ایجاد گردهماییهایی به منظور بحث و تبادل نظر و پادرمیانی در مورد مسائل منطقهای.
5-2. محور پنجم
اختیارات قانونی آمریکا، کل دنیا را پوشش نمیدهد و بنابراین تحریمهای آمریکا هرچقدر هم که سختگیرانه باشند، نمیتوانند تمام نهادهایی را که با ایران کسب و کار دارند، پوشش دهند. تهدید کردن به مجازات اقتصادی کسانی که تحریمهای آمریکا را نقض میکنند، به مثابه یک جنگ اقتصادی در مقیاس وسیع، علیه کسبوکارها و نهادهای دولتی در کشورهایی است که شریک آمریکا هستند.
بهکارگیری توافقنامه به عنوان اهرم فشاری به منظور تقویت هنجارهای مربوط به عدم گسترش سلاحها و منصرف کردن دولتها در دنبال کردن توانایی غنیسازی مشابه در درون کشورهایشان.
ایالات متحده باید:
- گسترش همکاریهای اطلاعاتی منطقهای با هدف آگاهی از برنامۀ هستهای ایران؛
- استفاده از پذیرفتن پروتکل الحاقی از سوی ایران در جهت متقاعد ساختن کشورهایی که از پذیرش این کار سر باز میزنند (مانند آرژانتین و برزیل) برای تبعیت از این اقدام؛
- بهکارگیری از مفاد برجام به عنوان اهرم فشاری جهت دنبال کردن هنجارهای قویتر جهانی در راستای نظارت بر کل چرخۀ تأمین هستهای، به ویژه نظارت بر کشورهایی که پیش از این و در گذشته از این هنجارها سرپیچی کردند.
- اطمینان خاطر دادن در مورد امنیت هستهای به متحدان [ایالات متحده] در شورای همکاری خلیج [فارس]؛
- روشن کردن [احتمال در نظر گرفتن] ممنوعیتهای اقتصادی برای متحدان سنّی [ایالات متحده] در صورتی که این کشورها در واکنش به برنامه جامع اقدام مشترک، دست به گسترش دادن سلاحهای خود بزنند.
6-2. محور ششم
پیش بردن توافق به گونهای که ارتقای رهبری جهانی ایالات متحده را در بر داشته باشد.
ایالات متحده باید:
- نقش و اهمیت ایران را از طریق یک دستورکار دوجانبه میان ایالات متحده و چین کاهش دهد تا بدین ترتیب بتواند اهرم فشار چینیها را محدود سازد و بتواند بر روی مسائلی متمرکز شود که برای منافع ایالات متحده در آسیا حیاتیتر است؛
- اهمیت مسئلۀ ایران را در قالب یک دستورکار دوجانبه میان ایالات متحده و روسیه به روسها گوشزد کند، چرا که این مسئله یکی از اندک موارد همکاری [میان ایالات متحده و روسیه] در سایۀ روابط مخدوش میان دو کشور (که به طور فزاینده مخدوشتر نیز میشود) است؛
- تلاش برای دور کردن روسیه از حکومت [بشار] اسد و بررسی این مسئله که آیا این کار میتواند راهحلی برای جنگ داخلی در سوریه به شکل انتقال تدریجی قدرت ارائه دهد؛
- همکاری با چین در مورد مسئلۀ امنیت تأمین انرژی در خاورمیانه و امنیت آبی در خلیج [فارس] و تبادل انرژی در آسیا و اقیانوسیه؛
- وارد آوردن چین به تلاشهایی که ایالات متحده ممکن است با ایران برای ثبات بخشیدن به افغانستان و مقابله با دولت اسلامی انجام دهد؛
- محفوظ نگهداشتن اقتصاد آمریکا از ناپایداریهای بازار انرژی که به موجب افزایش ورودِ نفت ایران به بازارهای جهانی در پی اجرای برنامه جامع اقدام مشترک روی خواهد داد.
3. پیامدهای برنامه جامع اقدام مشترک
معیار اصلی اثربخشی توافق این است که آیا میتواند موجب شود گسترش برنامه هستهای ایران روندی رو به عقب پیدا کند و به اندازه کافی از سلاح هستهای فاصله پیدا کند که اقدامات نهایی لازم جهت ساخت بمب را انجام ندهد یا خیر.
1-3. جلوگیری از گریز هستهای علنی از طریق مسیرهای اورانیوم و پلوتونیوم
زمانبرترین عنصر در ساخت یک سلاح هستهای که مخفی کردن آن از همه دشوارتر است، دستیابی به میزان کافی از مسیر مواد شکافتپذیر است. دو مسیر اصلی برای این رویکرد وجود دارد.
- استفاده از اورانیوم غنیشده: در صورتی که برجام به طور کامل اجرا شود، مسیر اورانیوم را به مدت ۱۳ تا ۱۵ سال به شکل قابل توجهی محدود خواهد ساخت
- حذف پلوتونیوم از سوخت مصرفشده رآکتور مرتبط: در صورتی که برجام به طور کامل اجرا شود مسیر پلوتونیوم را نیز تقریباً برای همیشه مسدود میسازد.
2-3. جلوگیری از گریز مخفیانه
دومین گزینه ایران برای عبور از آستانه هستهای، گریز مخفیانه خواهد بود که طی این سناریو، ایران مجموعهای کاملاً جدید از تأسیسات را ساخته و از آنها استفاده میکند که تاکنون توسط آژانس شناسایی نشدهاند. چنین رویکردی چند سال زمان خواهد برد و نیازمند آن است که ایران به شکل مخفیانه به بستههای مواد شکافتپذیر دست پیدا کند. این رویکرد همچنین ایران را وادار خواهد کرد که تحقیقاتی مخفیانه در زمینه تسلیحات انجام دهد، که تشخیص آن بسیار دشوارتر خواهد بود.
3-3. نقاط ضعف بالقوه توافق: مشکل تاریخ انقضای توافق
احتمالاً بزرگترین نقطه ضعف توافق این است که برخی محدودیتها بر فعالیتهای غنیسازی اورانیوم در ایران، بعد از ۱۰ تا ۱۵ سال برداشته خواهند شد. این مسئله به ویژه در رابطه با ظرفیت سانتریفیوژهای ایران و توانایی تحقیق و توسعه در خصوص سانتریفیوژهای نسل بعدی، مصداق مییابد. مخالفان چنین استدلال میکنند که ممکن است این توافق، این پتانسیل را به ایران بدهد که در ۱۵ سال، تبدیل به کشوری در آستانه هستهای بشود.
4-3. پیامدها برای نظام جهانی منع گسترش تسلیحات
توافق هستهای، پیامدهای مهمی برای نظام جهانی منع گسترش تسلیحات خواهد داشت. اگر توافق، موفقیتآمیز و ایران سلاح هستهای نسازد، ممکن است این توافق، تبدیل به الگویی مهم برای جلوگیری از تخلفات آتی و مقابله با کشورهای مشکلساز بشود.
در صورتی که اجرای توافق با شکست مواجه شود و ایران به سلاح هستهای دست یابد، پیامدهای آن برای پیمان منع گسترش تسلیحات، حادتر هم خواهد شد. چنین شکستی باعث میشود دیگر کسی باور نکند که فشار بینالملل و تعامل دیپلماتیک میتواند برنامه هستهای یک کشور را به شکلی معقول محدود سازد.
5-3. ارزیابی عدم توافق
اختیارات قانونی آمریکا، کل دنیا را پوشش نمیدهد و بنابراین تحریمهای آمریکا هرچقدر هم که سختگیرانه باشند، نمیتوانند تمام نهادهایی را که با ایران کسب و کار دارند، پوشش دهند. تهدید کردن به مجازات اقتصادی کسانی که تحریمهای آمریکا را نقض میکنند، به مثابه یک جنگ اقتصادی در مقیاس وسیع، علیه کسبوکارها و نهادهای دولتی در کشورهایی است که شریک آمریکا هستند. گذشته از خطرات دیپلماتیک و مالی مرتبط با تلاش برای ادامه سیاست اعمال تحریمهای سنگین علیه ایران، ممکن بود آمریکا الگویی خطرناک از خود به جای گذارد که نشانگر یک استراتژی ضعیف در تحریمگذاری باشد. تحریمها به عنوان ابزاری از امنیت ملی، جزئی ضروری از یک استراتژی جامع برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی آمریکا محسوب میشوند. اگر آمریکا نتواند به شکلی عاقلانه از این ابزار استفاده کند، این پیام را ارسال خواهد کرد که ایالات متحده در تهدیدهای خود برای اعمال فشار اقتصادی، جدی نیست.
آلترناتیو دیگر برای توافق، حمله نظامی است. عدم حصول توافق، لزوماً به معنای جنگ نیست، اما میتواند به شکلی قابل توجه، خطر چنین واقعهای را با گذر زمان افزایش دهد. بدون وجود توافق، ایران برنامه هستهای خود را جلو میبرد و نهایتاً آمریکا را مجبور میکرد میان حمله نظامی یا پذیرفتن ایرانی مجهز به سلاح هستهای، یکی را انتخاب کند.
4. پیامدهای منطقهای توافق
در صورتی که توافق هستهای منجر به همکاری بیشتر میان ایران و آمریکا در برخی درگیریهای منطقه بشود، میتواند پیامدهای مثبت وسیعی در منطقه داشته باشد. با گذشت زمان، توافق ممکن است موجب همکاری جهت حفظ ثبات در افغانستان، افزایش همکاری میان ایران و آمریکا علیه داعش، یافتن یک راه حل سیاسی مذاکراتی برای سوریه، کاهش جنگهای داخلی در یمن، پتانسیل گسترش تسلیحات در منطقه و تحولات انرژی در منطقه، بشود.
1-4. نگرانی شرکای آمریکا
نگرانی و اضطراب دو شریک نزدیک و مهم آمریکا در خاورمیانه، یعنی عربستان سعودی و اسرائیل (که هر دو با توافق هستهای با ایران مخالف هستند)، میتواند پیامدهای مهمی برای منافع آمریکا در منطقه و ثبات خاورمیانه داشته باشد. در دوران بعد از توافق، عربستان ممکن است سیاستهای خطرناکتر و تهاجمیتری در قبال ایران اتخاذ کند و هماهنگی کمتری با آمریکا داشته باشد. تنشها در روابط بین آمریکا و اسرائیل نیز ممکن است موجب کاهش همکاری با یکی از شرکای ارزشمند آمریکا در منطقه گردد.
عربستان سعودی
عربستان سعودی نسبت به علاقه شدید آمریکا به حصول توافق هستهای با ایران، ابراز نگرانی کرده است. بلندپروازیهای هستهای ایران، برای بسیاری از کشورهای منطقه، به حمایت شدید تهران از نمایندگان خود ارتباط دارد. عربستان احساس میکنند که آمریکا تلاش چندانی برای مقابله با قدرت روزافزون ایران و شبکه عملیات آن، انجام نمیدهد. آنچه عربستان بیش از هر چیز از آن در هراس است این است که در دوران بعد از توافق هستهای، آمریکا ممکن است برای تقسیم و ایجاد ثبات در منطقه، توافقی با ایران امضا کند و شرکای عرب خود را رها سازد.
اسرائیل
توافق هستهای با ایران، ممکن است پیامدهای قابل توجهی نیز برای رابطه میان آمریکا و اسرائیل داشته باشد. این مسئله میتواند اعتماد میان آمریکا و اسرائیل را کاهش دهد. در حال حاضر، اختلاف نظرهای واضح و علنی میان اوباما و نتانیاهو، به رابطه میان دو کشور صدمه زده است. با توجه به تاریخ همکاریهای دو کشور علیه تهدیدهای مشترک در منطقه، به ویژه در حوزه اطلاعات و امنیت، ممکن است این مسائل به منافع هر دو آسیب وارد سازد.
2-4. جنگهای داخلی خاورمیانه
ایران، شورای همکاری خلیج فارس، اسرائیل و ایالات متحده، همگی بازیگران خارجی مهمی هستند که در جنگهای داخلی خاورمیانه، به ویژه در سوریه، عراق، یمن و افغانستان نقش دارند. در حقیقت، روابط و رقابتها میان این بازیگران خارجی، یکی از عوامل کلیدی در روند این جنگهای داخلی محسوب میشود. از آن جا که ممکن است توافق هستهای اثر قابل توجهی بر روابط میان ایالات متحده، شورای همکاری خلیج فارس، اسرائیل و ایران داشته باشند، احتمالاً اثر چشمگیری بر این مناقشات منطقهای خواهد گذاشت.
سه عامل مستقل، به شدت گرفتن جنگهای داخلی در خاورمیانه دامن زده است.
- نخستین عامل فروپاشی نهادها و ساختارهای دولتی جمهوریهای قدیمی عرب در سوریه، عراق، یمن و لیبی و تا حدی مصر بوده است. این مسئله باعث شد در مناطق وسیعی از خاورمیانه، خلأ قدرت ایجاد شود و هیزمی برای آتشی بود که امروز در منطقه شعلهور شده است.
- دومین عامل این است که رقابت میان عربستان و ایران یا سنی و شیعه، مانند نفتی است که به داغتر شدن شعله آتش این مناقشات دامن زده است،
- عامل آخر این است که این تصور که آمریکا در حال عقبنشینی از منطقه است، باعث شده که عربها بیشتر احساس ناامنی کنند و ایرانیان احساس پیروزی داشته باشند و در نتیجه هر دو دست به انجام اقدامات تهاجمی بیشتری بزنند تا از متحدان خود در درگیریهای جاری، حمایت کنند.
افغانستان
یکی از تنشهای بالقوه میان ایالات متحده و ایران در افغانستان این است که حکومت ایران، یکی از منتقدان اصلی توافقنامه وضعیت نیروهای ناتو1 (SOFA) با حکومت افغانستان بوده است. این توافق یک تفاهمنامه امنیتی است که جمهوری اسلامی آن را یک تهدید بالقوه در صورت شدت گرفتن درگیریهای مسلحانه با ایالات متحده، میپندارد. با این حال، با توجه به برنامههای کنونی برای عقبنشینی آمریکا، این مسئله قاعدتاً نباید مشکل خاصی میان دو کشور ایجاد نماید.
عراق
در سال ۲۰۰۳، جنگ عراق به توسعه قدرت ایران در سراسر خاورمیانه، و به ویژه در عراق که امروز ایران نفوذ زیادی در دولت و نیروهای امنیتی آن دارد، کمک کرد. اکنون که داعش در سراسر عراق فعالیت دارد، ایالات متحده و ایران منافع مشترکی در جلوگیری از فروپاشی عراق، پیشگیری از جنگهای داخلی و شکست دادن داعش دارند.
یکی دیگر از چالشهای همکاری ایران و آمریکا در عراق، حداقل در کوتاه مدت، این است که نیروی قدس سپاه که رهبری آن را قاسم سلیمانی بر عهده دارد، همچنان مسئولیت اصلی سیاست ایران در عراق را بر عهده خواهد داشت. شاید روحانی در بلند مدت بتواند نفوذ خود را در این حوزه افزایش دهد، اما بعید است که حتی پس از اجرای توافق هستهای، روحانی بتواند کنترل را از دست سلیمانی، که از زمان حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳، رهبری سیاست خارجی ایران را در این حوزه بر عهده داشته است و به آیتالله خامنهای بسیار نزدیک است، خارج سازد.
سوریه
شرایط در سوریه پیچیدهتر هم هست زیرا ایران به شدت از بشار اسد حمایت میکند. وجود بشار اسد به جنگ داخلی این کشور دامن میزند، جنگی که به مرگ بیش از ۲۴۰ هزار نفر و آوارگی بیش از ۱۰ میلیون نفر منجر شده و به پیدایش داعش کمک کرده است.
یمن
جنگ داخلی پیچیده یمن نیز تبدیل به صحنهای برای رقابتهای ایران و عربستان، به ویژه از چشمانداز عربستان سعودی شده است. «عملیات طوفان قاطعیت»2 (مداخله نظامی به رهبری عربستان سعودی در یمن)، مستقیماً علیه جنبش انصار الله شیعه یمنی (یعنی حوثیها) و متحدان آنها، از جمله برخی نیروهای مسلح یمنی که هنوز به علی عبدالله صالح، رئیس جمهور سابق یمن، وفادار بودند، انجام گرفته و آزمایش مهمی برای ریاض بوده است. عربستان اعلام کرد که حوثیها، نماینده اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند و ثبات عربستان سعودی و شبهجزیره عربستان را هدف قرار دادهاند.
نگرانی و اضطراب دو شریک نزدیک و مهم آمریکا در خاورمیانه، یعنی عربستان سعودی و اسرائیل (که هر دو با توافق هستهای با ایران مخالف هستند)، میتواند پیامدهای مهمی برای منافع آمریکا در منطقه و ثبات خاورمیانه داشته باشد. در دوران بعد از توافق، عربستان ممکن است سیاستهای خطرناکتر و تهاجمیتری در قبال ایران اتخاذ کند و هماهنگی کمتری با آمریکا داشته باشد.
شبهنظامیان قومی محلی در جنوب و مرکز یمن، بسیج شدهاند تا در مقابل حوثیها مقاومت کنند و بعضی از آنها از امارات متحده عربی و عربستان سعودی، حمایتهایی دریافت میکنند. حمایتهای امارات و عربستان، هم در زمین و هم در هوا، در کمک به این شبهنظامیان محلی مؤثر بوده است. اگرچه این گونه تلاشها در یمن از جانب متحدان عرب آمریکا، اثربخش بوده است، اما برخی گزارشها حاکی از آن است که بعضی از این گروههای شبه نظامی محلی، همراه با القاعده در شبه جزیره عربستان، مشغول به مبارزه هستند.
تصمیم آمریکا برای کمک کردن به مداخله عربستان و فراهم ساختن حمایتهای اطلاعاتی، بصری و دریایی، احتمالاً نشانگر تصمیم آمریکا برای نشان دادن حمایت از رابطه میان آمریکا و عربستان در دوران پس از توافق هستهای است. امیدواریهایی وجود دارد که این مداخله بتواند شروع یک فرآیند سیستماتیکتر برای ایجاد یک نیروی نظامی باشد که توانایی و تمایل بر عهده گرفتن رهبری در امنیت و ثبات منطقه را داشته باشد.
3-4. گسترش تسلیحات در خاورمیانه
مهمترین نگرانی برای سیاست آمریکا در منطقه باید عربستان سعودی باشد که نسبت به مصر و ترکیه، رقابت مستقیمتری با ایران دارد. توانمندیهای هستهای پیشرفته و قانونی ایران، از دید عربستان یک تهدید است که باید با ایجاد یک توانمندی هستهای معادل، به آن واکنش نشان دهد. عربستان سعودی به عنوان بزرگترین صادرکننده نفت جهان، منابع قابل توجهی در اختیار دارد که میتواند از آنها برای ساخت تسلیحات هستهای استفاده کند. با این حال، عربستان در حال حاضر سرمایه انسانی و بنیان علمی لازم را ندارد و معلوم نیست که با چه سرعتی بتواند این ظرفیت را ایجاد کند. حتی اگر عربستان نتواند در داخل سلاح هستهای تولید کند، میتواند آن را پاکستان خریداری نماید؛ عدهای معتقدند که عربستان سعودی در حال حاضر ترتیباتی با پاکستان اتخاذ کرده که در صورت وقوع بحران، برایش تسلیحات هستهای تولید کند. بنابراین، آمریکا باید بر حکومت عربستان، به عنوان محتملترین دریافتکننده سلاح در منطقه متمرکز باشد و اقدامات مقتضی را برای منصرف کردن این کشور از ساخت سلاح، انجام دهد.
4-4. تحولات انرژی در منطقه
با برداشته شدن تحریمهای ۵+۱ علیه ایران، این کشور رقابتی جدیتر را با همسایگان منطقه، به ویژه در بخش انرژی، آغاز خواهد کرد. اگرچه نفت در یک بازار جهانی واحد مبادله میشود، گاز طبیعی معمولاً از منظر عرضه، توزیع و رقابتهای قیمتی، منطقهایتر است. توسعه بیشتر بازار گاز طبیعی ایران، تعدادی اثرات محلی خواهد داشت که بعضی از آنها برای همسایگانش مثبت هستند.
ایران که دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی را در جهان دارد، قصد دارد بعد از برداشته شدن تحریمها، تولیدات گاز طبیعی خود را افزایش دهد و در تلاش است که شرکتهای خارجی را به سمت این بخش جذب نماید. شرکت ملی گاز ایران قصد دارد بیش از ۲۰ میلیارد دلار برای اجرای پروژههایی خرج کند که تبدیل به سومین تولیدکننده بزرگ گاز طبیعی در جهان بشود و سهم خود از تجارت جهانی گاز را از ۲ درصد کنونی به تقریباً ۸ تا ۱۰ درصد تا سال ۲۰۲۵ برساند. ایران امیدوار است که بتواند از طریق خطوط لوله، گاز بیشتری به خارج از کشور، به ویژه ترکیه و شاید پاکستان، عمان یا امارات بفرستد. ترکیه در حال حاضر یکی از خریداران اصلی گاز ایران است و یک چهارم از واردات خود را از ایران خریداری میکند و در نتیجه ایران بعد از روسیه، دومین تأمینکننده بزرگ آن است. پاکستان، عمان و امارات به شدت نیازمند گاز طبیعی هستند و از وجود یک منبع عرضه جدید و محلی، از نظر اقتصادی و راهبردی منتفع خواهند شد.
5. پیامدهای جهانی کلیدی توافق هستهای برای ایالات متحده
توافق هستهای ایران، پیامدهای جهانی فراتر از خاورمیانه خواهد داشت. صرفنظر از این که توافق چه مدت ادامه پیدا کند یا در نهایت به موفقیت منجر شود یا خیر، به هر صورت بر نحوه تعامل سیاسی ایالات متحده با شرکای جهانی استراتژیک خود و رقبایش، اثر خواهد داشت. این توافق باید هم برای چین و هم برای روسیه، مزایای اقتصادی و امنیتی داشته باشد. این توافق احتمالاً انعطافپذیری سیاسی بیشتری در زمینه مقابله با چین به ایالات متحده خواهد داد، اما ممکن است اهمیت یکی از معدود نقاط امیدوارکننده در همکاریهای میان آمریکا و روسیه را کاهش دهد. توافق اثر مهمی نیز بر بازارهای نفت جهان خواهد داشت. این مسئله برای منافع آمریکا بسیار مهم است زیرا ایالات متحده بزرگترین تولیدکننده و مصرفکننده نفت خام و دیگر سوختهای مایع است.
در این فصل تمرکز اصلی بر چهار پیامد اصلی توافق ایران است: توانایی دستگاه سیاست خارجی آمریکا برای متوازن ساختن مجموعه وسیعی از اهداف سیاسی؛ اثرات توافق بر روسیه؛ اثرات توافق بر چین؛ و اثرات توافق بر بازارهای جهانی انرژی.
1-5. پیامدهای راهبردی برای روسیه و ایالات متحده
مهمترین پیامد راهبردی توافق برای رابطه آمریکا و روسیه این است که این توافق میتواند با کاهش اهمیت یکی از معدود حوزههایی که روسیه و آمریکا در سالهای آخر در آن همکاری داشتهاند، به تنشهای میان دو کشور دامن بزند. با توجه به این که مسئله هستهای ایران در سالهای پیش رو احتمالاً اهمیت کمتری خواهد یافت، یکی از حوزههای دیرینه همکاری میان روسیه و آمریکا احتمالاً اهمیت کمتری پیدا خواهد کرد.
2-5. پیامدهای راهبردی برای چین و ایالات متحده
همکاریهای امنیتی ایران و چین میتواند یکی از مهمترین تحولات راهبردی در دوران پسا توافق باشد. چین یکی از مهمترین تأمینکنندگان تسلیحات و قطعات برای برنامه هستهای ایران بوده است. همکاریهای دریایی نیز میان دو کشور در حال افزایش است. با این حال، همکاریهای دوجانبه ممکن است با منافع آمریکا در تضاد باشد و موجب تضعیف اهداف واشنگتن در منطقه گردد. ایرانی که وابستگی زیادی به چین داشته باشد، تلاشهای پکن برای ایجاد انجمنهای سیاسی و اقتصادی جایگزین که واشنگتن در آنها حضور نداشته باشد را تقویت خواهد کرد.
3-5. اثرات توافق بر بازارهای انرژی
شرکتها و سرمایهگذاران بخش انرژی در ایالات متحده، اجازه نخواهند داشت بعد از لغو تحریمها، در توسعه بخش نفت و گاز ایران مشارکت کنند، زیرا تحریمهای آمریکا برای ممنوعیت کسب و کار با ایران همچنان به قوت خود باقی است. این مسئله باعث میشود که شرکتهای انرژی آمریکا، از همتایان خود عقب بمانند و نتوانند به بخش انرژی و خدمات انرژی ایران وارد شوند. این مسئله همراه با اثرات مالی تضعیف قیمت نفت، مانعی برای رشد برخی از شرکتهای انرژی بزرگ و بینالمللی آمریکا محسوب خواهد شد.
منبع:http://www.cnas.org/game-plan-after-the-jcpoa.Vjm66kVriCi▪
پیوست
1. NATO’s Status of Forces Agreement
2. Operation Decisive Strom
--------------------------
پدافند اقتصادی، ش 15، بهمن ماه 1394، صص 41-46