دیوید سی. گامپرت و هانس بینندیک
1396/2/20
تعداد بازدید:
استفاده از نیروی نظامی برای مقابله با تهدیدات زیاد و مختلفی که امنیت ملی آمریکا را در سالی که میآید مورد هدف قرار خواهند داد، به طور فزایندهای برای ایالات متحده سخت، خطرناک و هزینهبر شده است. در حالی که ممکن است در بعضی شرایط به جز گزینه نظامی گزینه دیگری وجود نداشته باشد، سیاستگزاران آمریکایی به گزینه غیر نظامی بهتری نیاز دارند. بعضی اقدامات مانند دیپلماسی ماهرانه، کمکهای اقتصادی موثر و گسترش ایدهها و آرمانهای آمریکایی به خودی خود خوب هستند، اما نمیتوان به عنوان یک عمل بازدارنده از شکست و تعیین متجاوز به آنها اتکا کرد. با در ذهن داشتن محدودیتهای قدرت کوبنده نظامی و از طرف دیگر قدرت نرم، شروع به بررسی و یافتن گزینهای در بین این دو کردیم. راههایی غیر نظامی جهت مقابله، بازدارندگی، تضعیف و مجازات کسانی که صلح و امنیت و منافع ایالات متحده را تهدید میکنند. این بررسی بخشی از یک پروژه در جهت تامین امنیت سخت است. گزارش حاضر روشی جایگزین را برای تامین امنیت منافع آمریکا معرفی میکند، که مکمل امنیت سخت بوده و به طور بالقوه مؤثرتر از آن نیز است.
این گزارش علاوه بر طبقهبندی و تعریف قدرت جبر، اینکه ایالات متحده چگونه در حوزه گزینههای غیر نظامی از مزایای مشخص مورد نظرش بیش از دشمنان بالقوهاش، بهرهبرداری میکند را مورد بررسی قرار میدهد. ما ابزار اعمال زوری که به نظر برسد وعدهای مشخص و پیشنهادات کاربردی میدهند را برای چکشکاری و استفاده از آن مورد بررسی قرار میدهیم. همچنین این گزارش به غیر از قدرت سخت به بررسی گزینههای دیگری که آمریکا را در رسیدن به اهداف و حفاظت از منافعش یاری میکنند نیز، میپردازد.
حامی این گزارش دفتر بازبینی دفاعی چهارساله ارتش ایالات متحده بوده و توسط مرکز برنامه استراتژی، دکترین و منابع «رند آرویو» انجام شده است که این مرکز زیرمجموعه بنگاه رند میباشد، مرکز تحقیق و توسعه فدرالی که توسط ارتش آمریکا حمایت میشود.
کد شناسایی یکتای پروژه برای این پروژه که این سند را تولید کرده است، HQD۱۵۶۹۱۹ میباشد.
کاهش سودمندی نیروی نظامی و افزایش اهمیت قدرت غیرنظامی
نیروی نظامی به ابزار اصلی ایالات متحده در صحنه بینالملل تبدیل شده است. آمریکا از نیروی نظامی برای تغییر رژیمها، مداخله در امور داخلی کشورها و نابودی قابلیتهای جنگافزاری دولتهایی که میتوانستند منافع آمریکا، متحدانش و امنیت بینالملل را تهدید کنند، استفاده کرده است. اما آمریکا، استفاده از نیروی نظامی را به طور فزایندهای مشکلساز میبیند و به خصوص در مناطق حساس و پر مجادله، به طور مثال در تقابل با چین در غرب اقیانوس آرام، در تقابل با روسیه در کشورهای شوروی سابق بین روسیه و ناتو، و به مراتب با دشواری کمتر در تقابل با ایران در محدوده خلیج فارس. در این میان چین و روسیه با دارا بودن تسلیحات هستهای بر خطر تقابل نظامی افزودهاند.
فواید استفاده از نیروی نظامی تا حدی به دلیل اشاعه تکنولوژیهای به خصوصی (مانند سنسورها، جنگافزارهای هدایتشونده، شبکههای اطلاعاتی و پردازش) که میتوانند توسط دشمنان برای هدف قرار دادن کشتیها، هواپیماها و سایر جنگافزارهای ایالات متحده مورد استفاده قرار بگیرد، کاهش یافته است. رقبای آمریکا در حال ترکیب این فناوریها با موشکهای پیشرفته، پدافند هوایی، زیردریاییها و سایر تواناییها برای تقویت قدرت دفاعی منطقهای خود در برابر نیروی نظامی آمریکا هستند. افزون بر این مشکل، هزینه چنین تواناییهای دفاعی فناورانهای به نسبت قابلیتهای تهاجمی مبتنی بر پلتفورم، در حال کاهش است. نتیجه، افزایش پیوسته قدرت هدف قرار دادن دشمنان بالقوه و در حال کاهش آمریکا است.
اگر چه ایالات متحده ابزاری برای نابودی نیروی دشمن قبل از اینکه آنها بتوانند مواضع آمریکا را نابود کنند دارد، اما این کار نیازمند حملات متعدد و پرنفوذ در عمق خاک دشمن است و حداقل در مورد روسیه و چین خطر گسترش وسعت میدان جنگ را به دنبال خواهد داشت. به علاوه همانطور که تواناییهای دفاعی افزایش یافته و به خارج گسترش پیدا میکنند، آمریکا میتواند یک سپر دفاعی در جایی که دشمنان بیشترین دسترسی و علاقه را برای تجاوز دارند، قرار بدهند -به عنوان مثال، چین در برابر تایوان و متحدان آسیایی آمریکا، روسیه در برابر کشورهای شوروی سابق و ایران در برابر همسایگان عربش. در بدترین حالت، مناطق بحرانی تحت سلطه هژمونی غیر دوستانه قرار میگیرند.
ما نوع سومی از قدرت را تعریف میکنیم: استفاده از ابزار غیر نظامی برای فشار به دولتهای غیر دوست برای مجبور کردنشان به انجام آنچه که در شرایط معمولی از انجامش سر باز میزنند.
ایالات متحده میتواند (و باید) استراتژیهای نظامی مشخصی را برای تقابل دنبال کند، مانند تغییر به نیروهای کمتر آشکار (مثل زیردریاییها و پهپادها) و تقویت نیروی دفاعی متحدان منطقهای خود. با این وجود اگر به صورت هدفمندتر نسبت به حال آنها را دنبال کنند، چنین استراتژیهایی سالها طول خواهد کشید تا ثمر دهند و حتی در آن هنگام این حقیقت وجود دارد که پایگاههای نظامی روی سطح زمین روز به روز راحتتر شناسایی، دنبال و هدفگیری میشوند. به طور کلی، از ۲۵ سال گذشته ۱۵ سال در جنگ سپری شده است، ایالات متحده برای تامین خواستههای داخلی با فشارهای فراوانی به منظور کاهش وابستگی به نیروهای نظامیاش در جهت محافظت از منافع، مواجه با مسئولیت، مقابله با تهدیدات و حفظ نظم، و همچنین کاهش فشار مسئولیت دفاعی روبهرو است. با این دلایل، از ایالات متحده انتظار میرود که در زمینه استفاده از نیروی نظامی احتیاط بیشتری از خود نشان دهد.
پاسخ ایالات متحده به کاهش «قابلیت استفاده» از زور، لازم نیست که به حوزه نظامی محدود شود. زیرا ایالات متحده اتکای بسیار زیادی به قوای نظامی دشته، و همچنین پروژههای نظامی مترادف پروژههای اعمال قدرت، معرفی میشوند. در حقیقت، توانایی تاثیرگذاری بر محاسبات و مجراهای رفتاری دولتهای مقابل، محدوده وسیعی را پوشش میدهد، از جمله استفاده یا تهدید به استفاده از نیروی نظامی، سازماندهی یک انزوای بینالمللی و تحمیل فشارهای اقتصادی، حمایت از مخالفان داخلی، اثرگذاری بر رسانهها و تغییر آگاهیها، تشویقات دیپلماتیک، مذاکره، و ایجاد روابط حسنه. در هر زمان و در برابر هر دشمنی، ایالات متحده ممکن است از هر ابزاری در این طیف با درجات شدت مختلف، از ارعاب و تهدید تا رفتار ملایم استفاده کند.
به دلیل اینکه ابزارهای قدرت، متنوع و بسیار زیاد هستند، گروهبندی کردن آنها با توجه به نیت و هدف ما در مورد اثر آنها بر دولتهای متخاصم میتواند به ما کمک کند. قدرت سخت، کاربرد نیروی نظامی برای مجبور کردن رژیمها به تغییر مسیرشان و یا تغییر خود آن رژیمهاست. موفقیت در قدرت سخت توانایی کنترل دشمن را به ما میدهد. این نوع از اعمال قدرت برای ایالات متحده، به خصوص در مناطق بحرانی و پر مناقشه کماستفادهتر است. قدرت نرم به نفوذ، برخی نهادها، و یک سری ابزار مانند دیپلماسی، کمکهای اقتصادی، ارتقاع دموکراسی، تبادلات فرهنگی، ترویج ایدهها و چیزهایی از این دست برای تشویق جوامع، تا بیشتر شبیه ایالات متحده شوند و یا حداقل آن را بیشتر دوست داشته باشند، متکی است. اگر شرایط ایجاب کند میتوان در کنار قدرت سخت، از قدرت نرم استفاده کرد. قدرت سخت مستقیما دشمنان را هدف قرار میدهد در حالیکه قدرت نرم با شرایط محیطی سروکار دارد. اگرچه توانایی بالایی در قدرت نرم وجود دارد، اما به راحتی قابل تعویض با قدرت سخت نیست. نام آمریکا در برخی مناطق نسبت به دو دهه گذشته خریدار و طرفدار کمتری دارد. در ضمن قدرت نرم، نسبت به زمانی که سیاستگذاران در زمان بحران در اختیار دارند، زمان بیشتری نیاز دارد.
ما نوع سومی از قدرت را تعریف میکنیم: استفاده از ابزار غیر نظامی برای فشار به دولتهای غیر دوست برای مجبور کردنشان به انجام آنچه که در شرایط معمولی از انجامش سر باز میزنند. در حالی که فعالیت نظامی و تهدید، بالاجبار میتواند مورد استفاده قرار گیرد، یقینا علاقه ما انجام کارهای غیر نظامی و اعمال قدرتهای غیر نظامی است. گزینههای از این دست (نوع سوم) راههای غیر نظامی بازرسی و تهدید به مجازات را تا زمانی که دولتهای مورد نظر همگام با خواستههای آمریکا نشوند را پیشنهاد میکند. ما این را قدرت جبر مینامیم، که آمریکا در صورت استفاده ماهرانه و استراتژیک میتواند به وفور از آن استفاده کند. قدرت جبری ایالات متحده همچنین میتواند بر اساس استراتژیای که به همین منظور طراحی شده، افزایش پیدا کند (موضوعی که در مورد آن بیشتر صحبت خواهیم کرد). در مقایسه با اقدام نظامی، قدرت جبری میتواند آسانتر، کمهزینهتر، کمخطرتر و با تخریب کمتری باشد، درعین حال همچنان میتواند اثرگذار باشد. شاید این قدرت جبری به مانند حمله نظامی در دهههای اخیر نتواند به طور کامل دشمن را تحت کنترل خود درآورد، توانایی آمریکا برای به دست آوردن چنین کنترلی در حال کاهش است. برخلاف قدرت نرم، قدرت جبر میتواند نیاز به استفاده از گزینه نظامی را در شرایط مناسب مرتفع کرده و یا اینکه حداقل قبل از اقدام نظامی تاثیرات مفیدی بگذارد.
قدرت جبر
قدرت جبر علاوه بر مورد استفاده قرار گرفتن در کشورداری، ممکن است شامل تحریمهای اقتصادی، اقدامات سیاسی تنبیهی، عملیات سایبری، عملیات مخفی اطلاعاتی، کمکهای نظامی، پروپاگاندا، محدود کردن و کنترل تجاری، نهی کردن کالاها و مردم، حمایت از مخالفان سیاسی و غیره باشد. این ابزارها مشترکا توانایی منعطف کردن سیاستها، شکستن اراده یا ضعیف نگه داشتن دولتها، تا رسیدن به پایان کارشان را دارند. در حالی که مشخصا، قدرت جبری غیر نرم به صورت فیزیکی اهداف ایالات متحده را تحمیل نمیکند، به دلیل اینکه مرحله تصمیمگیری دشمن، هنوز باقی مانده و نتیجه نامشخص است. موفقیت به میزان تونایی اعمال قدرت و چگونگی آسیبپذیری هدف وابسته است. آمریکا در حال بالابردن توانایی استفاده از یک سری ابزارهای جبری مشخص است، و در عین حال که نیاز به استفاده از آنها نیز در حال افزایش است. همانطور که در ادامه میبینیم، آسیبپذیری دشمنان ایالات متحده با هم متفاوت است.
دولتهایی که منافع آمریکا را در منطقه بحرانی به چالش میکشند، -چین و روسیه و ایران- در عین حال به بازارهای جهانی، منابع و اطلاعات یکسانی متکی هستند که از دست دادن آنها، این کشورها را آسیبپذیر میکند.
در پس پرده کاهش قابلیت استفاده ایالات متحده از نیروی نظامی و افزایش توان قدرت جبری آمریکا، جهانی سازی قرار دارد. با اشاعه فناوریهای مفید نظامی، جهانی شدن، استفاده از نیروی تهاجمی نظامی را سختتر و خطرناکتر کرده است، که همین دلیل جایگزینهای غیر نظامی را پراهمیتتر میکند. جهانی شدن همچنین فرصت استفاده از قدرت جبری را افزایش میدهد، به این دلیل که اکثر کشورها -شامل چین و روسیه و ایران- به طور فزایندهای وابسته به بازارهای جهانی، منابع و اطلاعات هستند. اقتصاد جهانی، شبکههای مالی، سیستم توزیع، زیرساختها، دامنههای اطلاعاتی، بازارهای هیدروکربنی (نفت و گاز و محصولات پتروشیمی)، حمل و نقل، سفر، نیازهای مصرفکنندگان، ایدهها، نهادها و سایر عملکردها گزینههایی برای تحت فشار قرار دادن همه و به خصوص منزویترین دولتها، مانند کره شمالی یا نهادهای بنیادگرا مانند حکومت خود خوانده دولت اسلامی (داعش) عرضه میکند.
در حالیکه آمریکا به این «سیستم سیستمها»ی جهانی وابسته است، مرکز اصلی آن نیز میباشد. برای مثال:
- ایالات متحده ۳۰ درصد سرمایهگذاری مستقیم خارجی سهام را داراست و با فاصله مقام اول را دارد.
- دلار پایه روابط بین بانکی جهانی و بازارهای تبادل ارز است.
- چهار بانک از هفت بانک بزرگ دنیا (با توجه به ارزش سرمایه آنها در بازار) آمریکایی هستند.
- هفت شرکت بزرگ رسانهای دنیا و ۹۵ درصد بازده رسانههای جهانی مربوط به آمریکاست.
- ایالات متحده فروشنده سه چهارم تسلیحات جهان است و سالیانه مبلغ ۱۸ میلیارد دلار صرف کمکهای نظامی میکند که از این منظر با اختلاف مقام نخست را داراست.
- تحقیقات و اختراعاتی که شبکههای اطلاعاتی دنیا را هدایت میکند، عمدتا آمریکایی هستند.
- نیروی دریایی ایالات متحده برتری شبیه به برتری نیروی دریایی سلطنتی در قرن ۱۹ ام است. نیروی دریایی آمریکا میتواند کنترل دریا را به دست بگیرد و یا از حرکت کشتیها تقریبا در همه جا ممانعت کند و آن را پاسبان تجارت جهانی کند.
- ایالات متحده ادارهکننده یا سهیم در رهبری بزرگترین موسسات جهان است و این شامل آنهایی که اقتصاد جهانی را پوشش میدهند، نیز میشود.
- توانایی ایالات متحده، توان اطلاعاتی هر کشوری را کمتر نشان میدهد و آگاهی را در سطح جهان گسترش میدهد و تصمیمگیرندگان دوست و دشمن را مطلع میکند.
به طور کلی توانایی قدرت جبر به طور خاص زمانی که شرکای اروپایی و آسیایی با آمریکا همکاری میکنند، افزایش مییابد.
دولتهایی که منافع آمریکا را در منطقه بحرانی به چالش میکشند، -چین و روسیه و ایران- در عین حال به بازارهای جهانی، منابع و اطلاعات یکسانی متکی هستند که از دست دادن آنها، این کشورها را آسیبپذیر میکند. در واقع، با وجود اینکه آنها برای بهبود بخشیدن به توان نظامیشان نیازمند این ابزار هستند، رویارویی آنها با ایالات متحده اجتنابناپذیر است.برای توضیح بیشتر، چین، روسیه و ایران، هر سه متکی به شبکه جهانی بین بانکی، به طور فزایندهای وابسته به فضای سایبری و در تقابل با مخالفان داخلی که توسط شبکههای اجتماعی فعال و توسط رسانههای جهانی برجسته شدهاند، هستند. از این رو هر سه کشور در معرض این جبر قرار دارند و به موجب نقش مرکزی آن، مورد اعمال این جبر از طرف آمریکا هستند. سؤال اساسی که بعدا به آن باز خواهیم داشت، این است که کدام ابزار قدرت جبری ایالات متحده امیدوارکنندهتر است و میتوانیم آن را در شرایط مناسب جایگزین اقدام نظامی کنیم.
وقتی صحبت از تحمیل اهداف آمریکا به دیگران میشود، قدرت سخت بازدهی، خطر، هزینه وخشونت زیادی دارد. قدرت نرم خطر و هزینه کمی دارد و بدون خشونت است اما نتیجهاش در بهترین حالت تدریجی، اغفالکننده و کم است. چیزی وجود دارد که سایر کشورها را به سمت شباهت بیشتر به ایالات متحده، علاقه بیشتر به آن و انجام آنچه که آمریکا از آنها میخواهد میبرد، همچنین حسن دیگر قدرت نرم این ست که از تجاوز توسط کشورهای متخاصم جلوگیری میکند.
در مقایسه با قدرت سخت، قدرت جبر نه خشونتآمیز است و نه خطرناک، درحالیکه اطمینانی به کارکردش نیست و میتواند هزینه بردار باشد، اما نتیجهاش میتواند بسیار خوب باشد. اگر قدرت نرم و سخت را به سبد سرمایهگذاری تشبیه کنیم، قدرت سخت را به عنوان سهام پرتکاپو درنظر میگیریم که سود و یا زیان سریع و بزرگی را در پی دارد، و قدرت نرم را به عنوان سهامی محافظهکارانه، ایمن و نیازمند به صبر زیاد در نظر میگیریم. قدرت جبری دارای توانایی رشد زیاد همراه با سود سالم همراه با ریسک متوسط است.
شکل شماره ۱ طبقهبندی اصلی انواع قدرت را در هرم چند قسمتی نشان میدهد. در بالا هرم قدرت سخت (استفاده از نیروی نظامی) حضور دارد که همراه خطر، هزینه و بازگشتی زیاد است و به ندرت استفاده میشود. در انتهای هرم، قدرت نرم وجود دارد که بازگشت، خطر و هزینه کمی دارد و در همه مواقع استفاده میشود. در میانه هرم قدرت جبر حضور دارد که مانند قدرت سخت به صورت مقطعی و در مواقع لزوم هدفگذاری و استفاده میشود. بر خلاف قدرت نرم، با توجه به مشکلساز شدن قدرت سخت و نیروی نظامی، قدرت جبر میتواند جایگزین آن شود. نمودار نشان میدهد که هرچه استفاده از قدرت سخت، دشوارتر میشود، اهمیت قدرت جبر افزایش پیدا میکند.&9;
مسلما، خط بین قدرت سخت و قدرت جبر مبهم است. کمکهای نظامی ایالات متحده یک جایگزین برای استفاده مستقیمی از نیروی نظامی است، مانند کمکهای نظامی آمریکا به مخالفان مسلح دولتهای دشمن. هرچند هر دوی آنها به عنوان قدرت سخت در نظر گرفته میشود به خصوص اگر منجر به اقدامات خصمانه شوند. به همین ترتیب استفاده از کشتیهای جنگی نیروی دریایی برای اعمال تحریمهای اقتصادی اقدامی جبری است، اما اگر آنها دست به اقدامات جدی در مورد کشتیها یا ناوگان دریایی مخالف بزنند در زمره قدرت سخت قرار میگیرد. در بهترین حالت، قدرت جبر میتواند اثر پیروزی بدون خشونت را به ما عرضه کند، اما همچنان میتواند بیش از جبر انجام دهد، برای مثال، در نهایت میتواند به جای سرنگون کردن رژیم متخاصم آن را برای تعدیل رفتار خود تحت فشار قرار دهد. علاوه بر این همانگونه که قبلا اشاره شد از نیروی نظامی میتوان برای الزام استفاده کرد، که آن را به نوعی قدرت سخت میدانیم. سادهترین تفاوت بین قدرت جبری و قدرت سخت این است که برخلاف قدرت سخت، در قدرت جبری از نیروی نظامی برای حصول نتیجه مورد نظر استفاده نمیشود.
آیا باید قدرت جبر را به عنوان پلهای در نردبان تشدید که به آرامی شروع میشود و در صورت نیاز به نیروی نظامی منجر میشود، در نظر گرفت؟ یقینا چنین چیزی است. در واقع احتمال نتیجهبخش بودن قدرت جبری زمانی که دشمن باور داشته باشد که در صورت عدم اجرای کارها اقدام نظامی علیهاش صورت میگیرد، افزایش مییابد. درقضیه ایران، برای مثال، ترکیب تحریمهای مالی و تهدید به اقدام نظامی، ایران را برای انجام مذاکره در راستای اعمال محدودیت در برنامه اتمی خود به پای میز مذاکره کشاند. در بحران اوکراین، ولادیمر پوتین میدانست که ناتو دخالت نظامی نمیکند، وقتی سایه تحریمها را به واسطه استرس ایجاد شده به خاطر کاهش قیمت انرژی، بالای سر اقتصاد روسیه دید، تصمیم به توقف اقدامات برای پیوستن شرق اوکراین (به مانند آنچه در مورد کریمه انجام داد) به روسیه، گرفت. زمانی که گزینه نظامی وجود دارد، قدرت جبر پله آخر در نردبان تشدید است. اما زمانی که گزینه تهدید نظامی وجود ندارد، اقدامات جبری باید با شدت بیشتری صورت پذیرد.
در حالی که ایالات متحده از اقدامات جبری استفاده میکند، در این مورد تنها نیست. متحدان اصلی آمریکا در اروپا و آسیای شرقی نیز توانمند به اعمال قدرت جبر هستند و اغلب مایل به انجامش نیز هستند. اما رقیبان آمریکا نیز با استفاده از برتریهای خود از قدرت جبری استفاده میکنند. روسیه از گروههای شبه نظامی خارج از قلمرواش حمایت میکند، در قیمت و منابع گازی دستکاری میکند، تسلیحات سایبری دارد، تبلیغات آشکار برای بیثبات کردن همسایگان انجام میدهد و تهدیدات اقتصادی-سیاسی میکند. چین از سرقتهای اینترنتی، تهدیدات سیاسی و قایقهای ماهیگیری و سکوهای نفتی برای تقویت ادعاهای ارضی مورد مناقشه، استفاده میکند. ایران خلیج فارس را آشفته میکند، اسرائیل و پادشاهیهای عرب منطقه را به طور نیابتی تهدید میکند، بسیار درگیر در مسائل و فتنه عراق است، و گاهی اوقات تهدید میکند که تنگه هرمز را میبندد. چین و روسیه و ایران همه در حال سعی برای تحت فشار قرار دادن همسایگان تحت حمایت ایالات متحده، هستند، و این اهمیت قدرت جبر آمریکا در این مناطق خاکستری را بیش از پیش نمایان میکند.
شکلها و استفادههای قدرت جبر آمریکایی
آمریکا به چهار دلیل توانایی بالاتری نسبت به دشمنانش در زمینه قدرت جبر دارد. نخست به دلیل مرکزیتش در سیستم یکپارچه جهانی، آمریکا ظرفیت برتر سراسری برای منزوی کردن و وارد کردن صدمات به دشمنان بالقوهاش دارد. حتی چین که اهمیت آن در اقتصاد جهانی با آمریکا برابری میکند نمیتواند حریف ایالات متحده شود. دوم اینکه ایالات متحده بهترین قابلیتهای اطلاعاتی را با فاصله از سایر کشورها دارست، لازم به ذکر است اقدامات جبری به هدفگیری و نظارت بستگی دارد. سوم، ایالات متحده دارای توانایی بالقوه بیهمتایی در هدایت و پشتیبانی بینالمللی از ملتها، سازمانهای غیر دولتی و سازمانهای بینالمللی است که برای موفقیت قدرت جبر ضروری هستند. چهارم، اقتصاد ایالات متحده متعادل و انعطافپذیر است (در مقایسه با اقتصاد ایران و روسیه که متکی به تولید سوختهای فسیلی هستند و اقتصاد چین که متکی به صادرات محصولات است.)
اگر چه آمریکا دیگر ارباب اقتصاد جهان نیست -تولید ناخالص ملیاش در نیم قرن گذشته از نصف تولید ناخالص ملی جهان به کمتر از یک چهارم آن کاهش پیدا کرده است- اما افزایش یکپارچی اقتصاد جهانی و تکیه بیشتر دشمنان آمریکا به این کشور، تحریمهای اقتصادی را مبدل به ابزار منتخب آمریکا برای اعمال قدرت کرده است.
حداقل آمریکا میتواند از قدرت جبری دشمنان جلوگیری کرده، مقابله به مثل کند و آنها را خنثی کند. به یکی از متحدان آمریکا در فضای مجازی حمله میکنید؟ برای اقدام متقابل آماده باشید. منابع گاز را قطع میکنید؟ ایالت متحده میتواند در آینده آن را باز کند. دولتها و گروههای متخاصم تامین سلاح میکنید؟ ایالات متحده متوجه میشود، رهگیری کرده و آنها را مصادره میکند. از تروریستها حمایت مالی میکنید؟ آمریکا آن حسابها را میبندد. آمریکا به صورت پیشگیرانهای توانایی جایگزینی قدرت جبر را با قدرت نظامی برای داشتن دست بالا در مناقشات دارد. با مزایای قدرت جبر آمریکا نه تنها میتواند آن را به عنوان مسیر خود داشته باشد، بلکه میتواند از آن در مدیریت بحران استفاده کند. ایالات متحده، متخصص در زمینه تحریمهای اقتصادی است که شامل تحریم تجاری (صادرات و واردات) و انزوای مالی میشود. تحریمهای اقتصادی سابقهای طولانی و پر تلاطم دارد. این تحریمها موفق بودهاند، البته به آرامی. در آزادسازی غیر سفیدپوستان در آفریقای جنوبی و رودنزیا از رژیم آپارتاید موفقیت کسب کردند. اما این تحریمها تاکنون نتوانستهاند که کوبا را ازچنگ کاسترو و کره شمالی را از دست کیم در بیاورند و در این مورد شکست خوردهاند. تحریمها زمانی که فقط برای انجام دادن کار، وضع میشوند و اراده کافی برای استفاده از نیروی نظامی در ایالات متحده وجود نداشته باشد، مورد نکوهش قرار میگیرند. علاوه بر این، آمریکاییها هیچ گاه کاری را بدون اجماع و مشارکت گسترده انجام نمیدهند، چیزی که ممکن است غیر قابل حصول باشد یا اینکه مستلزم تعدیل دیدگاهها در این زمینه باشد.
به نظر میرسد، تحریمهای اقتصادی میتواند دشمنان را مجازات، تضعیف و مجبور کند. با رهبری ایالات متحده تحریمها توانست ایران را مجبور به پذیرش محدودیت در مورد فعالیتهای غنیسازی کند و همچنین روسیه را مجبور به عدم دخالت در شرق اوکراین کرد. اگر چه آمریکا دیگر ارباب اقتصاد جهان نیست -تولید ناخالص ملیاش در نیم قرن گذشته از نصف تولید ناخالص ملی جهان به کمتر از یک چهارم آن کاهش پیدا کرده است- اما افزایش یکپارچی اقتصاد جهانی و تکیه بیشتر دشمنان آمریکا به این کشور، تحریمهای اقتصادی را مبدل به ابزار منتخب آمریکا برای اعمال قدرت کرده است.
تحریمهای اقتصادی میتوانند روند رکود را تشدید کنند. علاوه بر تحریمهای اقتصادی و یا حتی به جای آن، ایالات متحده گاهی دولتهای متجاوز و متعدی را با استفاده از اقدامات سیاسی مورد هدف قرار میدهد. مانند سازماندهی طرد دیپلماتیک و ننگین کردن نام رژیمهای بدصفت که میخواهند وجه خوبی داشته باشند. اگرچه آمریکا در اقتصاد به مانند سازمانهای بینالمللی جایگاه فرماندهی ندارد، اما همچنان به عنوان رهبر، اکثرا حضور دارد، و این باعث میشود که قدرت دشوار کردن زندگی دشمنان را داشته باشد. ایالات متحده همچنین دارای تواناییهای بیسابقه و بینظیری برای ردیابی و رهگیری محمولههای سلاح، فناوری، و کالاهای غیرقانونی،نگهبانی از فضای مجازی ، یافتن و دستگیری افراد خطرناک، و اجرای عملیاتهای اطلاعاتی مخفیانه است. مزیت آمریکا در به دست آوردن و تحلیل اطلاعات جاسوسی و دیگر شکلهای اطلاعات در همه این تلاشها مهم است. به علاوه آمریکا به یکی از صادرکنندگان اصلی نفت و گاز مایع تبدیل شده است، آمریکا میتواند برای اهداف سیاسی از این موضوع بهرهبرداری کند و تلاش کشورهایی مثل ایران و روسیه را برای این اقدامات خنثی کند. آمریکا میتواند از قدرت جبر برای اهداف گوناگون استفاه کند.
تهدید به مجازات میتواند از تجاوز احتمالی جلوگیری کند -به مانند آن چیزی که در اوکراین صورت گرفت و موفقیتآمیز بود و روسیه را از تجاوز و بیثبات کردن اوکراین بازداشت-. تدارک سریع کمکهای نظامی برای اوکراین نیز میتوانست چنین تاثیری داشته باشد. با توجه به این واقعیت، قدرت جبر میتواند پاسخ متقابل به تجاوز، واداشتن به عقبنشینی و زنگ خطری برای دیگر متجاوزین باشد. چنین اقدامات تنبیهی بارها و بارها در پاسخ به تجاوز کره شمالی علیه کره جنوبی استفاده شده است. اقدامات جبری همچنین میتوانند برای تضعیف دولت هدف، از نظر مادی و سیاسی استفاده شود، از سوی دیگر توانایی آن کشور برای تهدید دیگران را کاهش دهند، آن را از فناپذیری خود آگاهتر کنند، سرو صدا و ماجراجوییاش را کمتر کنند، و قابلیت جایگزینیاش را به رخش بکشند. کره شمالی و کوبا به دلیل تلاشهای آمریکا جهت تضعیف رژیمشان مورد آزار قرار گرفتند، اگر چه این کوششهای آمریکا بهاندازهای نبود که این دو رژیم را سرنگون کند. تحریمهای اقتصادی علیه ایران ممکن است موجب از بین رفتن مشروعیت داخلی رژیم اسلامی و خط مشیها و سیاستهای افراطی آن شود، که میتوان نتیجهاش را در انتخابات ژوئن ۲۰۱۳ (انتخابات سال ۹۲) مشاهده کرد. روسیه و ایران و دیگر رژیمهای دشمن ادعا میکنند که مخالفان سیاسی آنها در واشنگتن تربیت و طراحی میشوند، و بعضی اوقات هم این چنین است. ایالات متحده مخصوصا باید مراقب ناآرامیهای به وجود آمده در چین باشد زیرا ثبات آن برای اقتصاد جهانی مهم است. به طور کلی، اقدامات جبری خام یا افراطی ممکن است، منجر به ملتهب شدن روابط و تقابل و رویارویی نظامی شود.
موثرترین ابزار جبری، انعطافپذیر و مشروط هستند و میتوانند به عنوان سیاست چماق و هویج در نظر گرفته شوند. در بحران اوکراین، تحریم اولیه به ایالات متحده و اروپا برای وارد کردن ضربه به اقتصاد روسیه بیش از حد ضعیف بودند و در واقع جایگاه سیاسی داخلی پوتین را تقویت کردند. برنامهریزی برای اعمال فشار به واسطه قدرت جبری آسانتر از برنامهریزی برای اقدام نظامی است. اقدام نظامی وقتی آغاز میشود، اغلب منعی در مورد نابودی دشمنان ندارد و ممکن است به جای تضعیف اراده، اراده آنها تقویت شود. همچنین، همانطور که اشاره شد، قدرت جبری میتواند برای آمریکا و دوستانش چند پله به نردبان تشدید اضافه کند، در حالی که احتمال اقدام نظامی کمرنگ میشود، قدم بعدی پایین آوردن انگیزه دشمن است. در عین حال، این اشتباه است که فکر کنیم، قدرت جبری تنها زمانی موفق میشود که به آرامی اعمال شود و به تدریج سخت و سختتر شود.
به دلیل اینکه ایالات متحده از بازار آزاد، شفافیت، اطلاعات قابل اطمینان، آزادی دریاها، شمول اقتصادی و دیگر ویژگیهای نظام لیبرال جهان سود میبرد و پشتیبانی میکند، باید از قدرت جبری با استثنائاتی، و نه به طور معمول، استفاده کند.
یک روش جایگزین بسته به شرایط میتواند اعمال تحریمهایی بالاتر از آستانه تحمل طرف مقابل و سپس کاهش آنها در پاسخ به گرفتن امتیازاتی باشد، این کار باعث سختی و شوک اقتصادی میشود و در نتیجه موجب تضعیف حمایتهای سیاسی و سیاستهایش میشود. بوکسوری را تصور کنید که از ضربات سخت دست راست به جای ضربات دست چپ استفاده میکند، حریفش گیج شده و آسیبپذیر میشود به جای اینکه در حالت دفاع باشد. در قضیه ایران، تحریمهای سخت بانکی و انرژی همراه با ضربات اقتصادی به حسن روحانی برای پیروزی در انتخابات ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) در برابر نامزدهای کمتر معتدل، کمک کرد. وقتی ایران وادار به مذاکرات برای محدود کردن غنی سازی اورانیوم شد، ایالات متحده و شرکایش حاضر به بحث در مورد کاهش تحریم شدند. به همین دلیل بهتر است به وسیله وضع تحریمهای سنگین علیه روسیه، به دلیل الحاق کریمه، شوک بزرگی به این کشور وارد کرده و روسها را در مورد عواقب اقدام دولتشان آگاه کنیم. البته چنین استراژیای حمایت کمی را از جانب اروپا میطلبد. فشار در تحریم مستلزم حمایت بینالمللی است.
باز هم، به طور کلی، ایالات متحده دارای برتری در اعمال قدرت جبر است. تحریمهای روسیه که در تقابل با تحریمهای آمریکا اعمال شد، به دلیل انعطافپذیری نسبی اقتصاد آمریکا و انزوای جهانی دشمن، از اثرگذاری کمتری بر خوردار بود. اگر آمریکا تحریمهای چندجانبه را اعمال کند و با تحریمهای یک جانبهای روبه رو شود، این باید مرزی داشته باشد. یک استثنا ممکن در عدم تقارن علاقهمندیهای ایالات متحده در عملیاتهای سایبری باشد، که به آسیبپذیری شبکههای کامپیوتری در ایالات متحده بستگی دارد.
حتی با توجه همه مزایای ایالات متحده، قدرت جبر دارویی برای سیاستگذاران آمریکایی نیست. اثرگذاری تحریمها و سایر اقدامات جبری همه به توافق و همکاری سایر دولت بستگی دارد، در حالی که نیروی نظامی ممکن است یک طرفه یا شامل یک ائتلاف کوچک باشد هنوز بسیاری از دولتها ممکن است در مواجهه با مخاطرات، دید یکسانی با ایالات متحده نداشته باشند. همچنین، بسیاری از دولتها، از جمله متحدان کلیدی ایالات متحده، به شورای امنیت سازمان ملل به عنوان محلی برای تصویب تحریم نگاه میکنند، زیرا فقط دو عضو دائم دارای حق وتو، چین و روسیه، با اعمال تحریمها مخالفت میکنند. به طور کلی، به دلیل اینکه ایالات متحده از بازار آزاد، شفافیت، اطلاعات قابل اطمینان، آزادی دریاها، شمول اقتصادی و دیگر ویژگیهای نظام لیبرال جهان سود میبرد و پشتیبانی میکند، باید از قدرت جبری با استثنائاتی، و نه به طور معمول، استفاده کند. همچنین ممکن باعث خسارات ناخواستهای شود. با این حال با چالشهایی در سه منطقه بحرانی روبهرو است و استفاده از نیروی نظامی به صورت فزاینده مشکلساز میشود، ایالات متحده باید ارزیابی کند، توسعه دهد و برای استفاده از قابلیت اعمال قدرتش آماده باشد. در ادامه توضیح و ارزیابی انواع مختلفی از قدرت جبرها آمده است:- تحریمهای اقتصادی
- تحریمهای سلاح و فناوری
- استثمار منابع انرژی
- ممانعت از حرکت ناوگان دریایی
- پشتیبانی از مخالفان داخلی دشمنان
- عملیاتهای سایبری تهاجمی
ما مجازاتهای سیاسی را که در پایینترین سطح این طیف قرار میگیرید و نزدیک به قدرت نرم هستند و برای مجبور کردن یک دشمن مصمم بسیار ضعیف هستند را، در این بین نیاوردیم. منافع ما با قدرت جبر تحت شرایط مناسب میتواند برای نیروی نظامی جایگزین شود. برای هر یک از انواع قدرت قهری ذکر شده در بالا، ما مزایا، اثر بالقوه (بازده مورد انتظار)، نیازها، چشماندازها برای حمایت چندجانبه، هزینهها و خطراتی که منجر به رتبهبندی امیدوارکنندهترین ابزار قدرت قهری میشود را مورد مطالعه قرار دادیم.
تحریمهای اقتصادی
تحریمهای اقتصادی معمولا شامل ممنوعیت جزئی و یا کلی صادرات یا واردات به کشور خاطی است. به نظر میرسد ممنوعیت واردات موثرتر از ممنوعیت صادرات باشد زیرا در واقع ارز اصلی کشور خاطی که با آن میتواند هرآنچه که مورد نیازش است و قادر به تولید آنها نیست، بخرد را مورد پذیرش قرار نمیدهد در حالی که ممنوعیتهای صادراتی تنها کالاهای سفارش داده شده را رد میکند. تحریمهای تجاری میتوانند باعث مشکلات اقتصادی گسترده شود. برای مثال: از دست دادن شغل، تورم، سهمیهبندی و کاهش سطح استانداردهای زندگی. با این حال، وخامت شرایط اقتصادی همیشه به معنای وارد کردن فشار سیاسی روی حکومت نیست. اقتصاد کره شمالی مثل یک قطار شکسته است. با بدهکاریهای فراوان برای سربازدن از پذیرش موارد اصلاحاتی تحریمها، هیچ نشانهای به منظور مهار تخاصم و یا برنامههای موشکی و هسته ای، از سوی رژیم دیده نمیشود. علاوه بر این، بی تفاوتی دولت نسبت به وضعیت اسفبار اقتصادی مردم کره شمالی با سرکوب سازگار است و برای تحمیل به آنها آماده است. به طور کلی تحریمهای تجاری میتواند به واسطه تولیدات داخلی و یا دسترسی به محصولات بازارهای مشترک غیر شرکتکننده در تحریم، کاهش یابد. دستیابی به مشارکت بینالمللی گسترده، هم بسیار حائز اهمیت و هم مشکل است، زیرا ممکن است کشورهای انتخاب شده، دست به درو کردن سود صادرات افزایش یافته یا واردات ارزانقیمت کشور نیازمند و تحت تحریم بزنند. ایالات متحده آمریکا دست به تحریمهای تجاری یک جانبه علیه کوبا و ایران زده است که به مدت ۵۰ و ۳۰ سال اعتبار دارد و به ترتیب موجب روابط بد پایدار بدون سرنگونی حکومت مقابل شده است.
از سوی دیگر، تحریمهای مالی در قدرت جبر، معادل مهمات هدایت شونده دقیق هستند که به منظور توانایی هدف قرار دادن سرمایهْداری مهم روسیه یا به طور کلی کره شمالی و یا دلالان اسلحه ایرانی، استفاده میشوند. همانگونه که اشاره شد تحریمهای مالی در چند درجه علیه ایران به کار گرفته شده است. در حالی که اثرات این اقدامات بر رفتار دولت روسیه کمتر واضح و روشن است، آنها به وضوح تلفات را در نظر میگیرند. تحریمهای مالی همچنین به نخبگان هدفگذاری شده کره شمالی که حافظ حکومت هستند، صدمه وارد کرده است؛ هرچند که این اقدامات برای تغییر سیاستهای حکومت کافی نیست. چنین تحریمهای مالی امکانپذیر هستند زیرا ایالات متحده، تواناییهای خود در شکل دادن به استراتژیهای برنده را بهبود داده است و حمایت کلیدی بینالمللی را به چنگ آورده است. پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، وزرات خزانهداری و جامعه اطلاعاتی ایالات متحده توانایی خود را برای پیدا کردن، پیگیری، فشار و بستن جریانها و منابع پولی، افزایش داد. آنها دندان هایشان را علیه القاعده که جنگجویان مالی آمریکا هستند تیز کردند، و همچنین در برابر کشورهای متخاصم و کشورهایی که آن را به اجرا در میآورند، اعلام آمادگی کردند.
نتایج بدست آمده تا امروز هرچند چشمگیر نیست اما دلگرم کننده است.
با وابستگی ایالات متحده و دیگر متحدانش، به انرژی منابع دستکاری شده یا ناامن، همانند اوپک، روسیه و ونزوئلا، بسیار بعید است که ایالات متحده بتواند مستقلتر شود و خودش را به یک تامینکننده تبدیل کند.
افزایش توانایی ایالات متحده برای اعمال تحریمهای مالی تا حد زیادی در مورد یکپارچهسازی سیستمهای بانکی نتیجه داده است. به موجب آن بانکها برای وام گرفتن، وام دادن، تبادلات ارزی، سرمایه گذاری و بودجهبندی ملاحظات اقتصادی، به شبکه جهانی وابستهاند. با این وجود، شرایط به طور فزایندهای برای دولتها، گروهها، شرکتها و افراد برای مخفی کردن پول به جز در زیر تشک، یا انتقال آن جز به واسطه کیف پول، سخت و دشوار شده است. نپذیرفتن ارز و اعتبارات بینالمللی و در نتیجه انقباض معاملات و تجارت، سرمایهگذاری، تولید و در نهایت رشد، از مواردی بوده است که ایران با آن مواجه شده است. در حالی که ممنوعیتهای تجاری نیز در دسترس هستند، تحریمهای مالی میتواند اثرات مشابهی داشته باشد و همچنین برای تحمیل کردن و حفظ موقعیت، آسانتر هستند. بدون دسترسی به منابع مالی بخش انرژی ایران، کاهش صادرات و تولید را تجربه کرده است. تحریمهای مالی میتواند اثرات از پیش تعیین شدهای در بازار سرمایه داشته باشد که موجب بیم داشتن، ریسک و دستکاری دولت به دلایل غیر اقتصادی میشود. این پدیده در روسیه رخ نشان داده است؛ جایی که از زمان وضع کردن تحریمهای محدود کننده که توسط برخی از نهادهای روسیه پایه گذاری شده است، تمام وامهای ایالات متحده، سوییس و دیگر بانکهای اروپایی کاهش یافته است. فراتر از ایالات متحده و تحریمهای اتحادیه اروپا، روسیه تبدیل به یک جذامی مالی شده است. حتی بانکها در وام دادن به بخشهای اقتصادی روسیه و بخشهای کسب و کار که هدف گذاری نشدهاند، راهکار روشنی در پیش گرفتهاند. همچنان که هزینه سرمایهگذاری برای شرکتهای روسی افزایش یافته، انجام معاملات به صورت اوراق شده است. روپل سقوط، و افزایش نرخ بهره نسبتهای شیبدار روسیه به تورم دامن میزند. اگرچه روسیه ذخایر ارزی قویای دارد که در حال حاضر در حال کاهش یافتن است، اما این مقدار بستگی زیادی به اعتبار جهانی و بازارهای سهام دارد که با آهنگ ۶۰۰ میلیارد دلار از سال ۱۹۹۸ در حال تغییر است. همزمان با بسته شدن شیر سرمایههای آمریکا و اروپاییها و تیرهتر شدن آینده اقتصادی روسیه، روسیه سرمایههای خود را در مکانهای دیگری به ودیعه میگذارد. سرمایه گذاری در اقتصاد روسیه در حال حاضر ناکافی است و به شدت محدود شده است. پرونده روسیه، نمونهای از توانایی ایالات متحده و چند تن از متحدانش برای اعمال تحریمهای مالی موثر میباشد. به همین منظور ایالات متحده دست در دست هم برای افزایش توانایی خود در زمینه پیدا کردن و ردیابی پول، قادر به گرد هم آوردن بانکهای مهم آمریکایی و خارجی، در خطی همگام با تحریمهای مالی، شده است. ترکیبی از جریمهها، ترغیب اخلاقی و شاید مهمتر از همه، تهدید ضمنی به لکهدار کردن اعتبار و شهرت بانکهای غیر منطبق، تالیفکنندگان تحریمهای مالی را قادر ساخته است تا از این طریق همکاری کافی را بدست بیاورند. وزارت خزانهداری ایالات متحده، از قدرت برچسب زدن به بانکهای عامل در آمریکا برخوردار است همانگونه که به عنوان همدست در پولشویی، به طور ضمنی مظنون به مالیاتگریزی نیز میباشد. ترس از رسوایی از سوی IRS معمولا برای به دست آوردن انطباق کافی است. حتی امنیت حساب سیستم مخفی بدنام سوییس نیز ظاهرا ترک خورده است. بسیاری از بانکها در هیئت مدیره، تحت فشار پیوستن یا پوشاندن چهره خود از شبکههای مالی جهانی، سرگردان هستند، در حالی که این موضوع میتواند در بقای آنها بسیار تاثیرگذار باشد. شبکههای مالی جهانی میتوانند ابقای آنها را تحت تاثیر قرار دهد. تحریمهای مالی انعطافپذیر، فنی و قانونی هستند. با اینکه داشتن قدرت بینالمللی برای تحریمهای مالی مطلوب به نظر میرسد اما آنچنان هم ضروری نیست. در عمل نه به تایید شورای عالی امنیت ملی نیاز است و نه به رضایت دولت چین و روسیه. در این شرایط G۷ (در حال حاضر روسیه نقش هشتمین کشور را بازی میکند در G۸) یک مکانیزم چندجانبه جایگزین با قابلیت سرویس است که اعضای آن به شکل یک نهاد یکپارچه درآمدهاند و بسیاری از بانکهای بزرگ چندملیتی به عضویت آن در آمدهاند. علاوه بر این، راههایی که ایالات متحده از آنها استفاده میکند، تحریمهای مالی، به اجماع بینالمللی یا مشارکت گسترده احتیاجی ندارد. همانطور که بسیاری از تحریمهای اقتصادی اینگونه عمل میکنند. در مقابل تحریمهای تجاری، تحریمهای مالی به جای پاداش دادن به کسانی که نمیپیوندند، راه مجازات را در پیش میگیرد.
درواقع اقدام یک جانبه ایالات متحده -که فقط بر روی معاملات بانکهای ایالات متحده و بانکهای خارجی با شرکتهای عمده کسب و کار، اجرا میشود- میتواند به ایالات، شرکتها و افراد مورد هدف قرار گرفته، صدمه وارد کند. دولت ایالات متحده آشکارا معتقد است که به طور یکجانبه میتواند، افراد خاص کره شمالی و سازمانها را با منع دسترسی به بانکهای آمریکایی، مجازات کند. همانگونه که این کار را پس از هک شدن شرکت سونی، انجام داد. البته برای جانشین کردن قدرتهای محکم، تحریمهای مالی نیاز به جداسازی کم وبیش کاملتری از سیستم مالی جهانی دارد. یک نظم بلندمدت که برای ایالات متحده غیرممکن نیست. همانند تحریمهای تجاری، تحریمهای مالی نیز ممکن است برای تحمیلکنندگان و مجریان آن هزینه بتراشد. مقدار این هزینهها به اهمیت اقتصادی دولت مورد هدف قرار گرفته شده، بستگی دارد. این کمترین مشکلی است در رابطه با تحریمهای اعمال شده بر روسیه و ایران و چین است که یکی از منابع بسیار مهم و از کاربران اعتبار جهانی و تبادلات ارزی به حساب میآیند. چین دارای اعتبار قابل توجه و ظرفیت بالای سرمایه مولد است. منع بانکهای ایالات متحده از انجام کسب و کار در چین، بیش از آنکه به چین لطمه بزند، به خود بانکهای آمریکایی صدمه بیشتری وارد میکند. همانطور که قبلا اشاره شد، کنار گذاشتن چین از سیستم جهانی بانکی، به سختی کنار گذاشتن آن از تجارت جهانی است و حتی ممکن است غیرممکن باشد. این امر به حدی موثر و حساس است که با توجه به اهمیت اقتصادی چین میتواند موجب متضرر شدن اقتصاد جهانی شود. در نهایت چین بدون قدرت اجباری خود، وجود نخواهد داشت. برای مثال، چین یکی از منابع عمده وام دهی به آمریکا به شمار میآید.
سلاح و فناوری تحریم
منع دسترسی دشمن به سلاح یا فناوری میتواند قابلیتهای جنگی را که اغلب به عنوان یک گزینه در نظر گرفته میشود، افزایش دهد. روشنترین گزینه کنترل مواد، زیرسیستمها و دانستن چگونگی دست یافتن به انرژی هسته ای، شیمیایی و سلاح بیولوژیکی است. نتایج درهم شدهاند. برای مثال کره شمالی به علت عدم دسترسی به بسیاری از بازارهای نظامی جهانی همچنان در زمینه دارا بودن تسلیحات سردرگم است. این موارد شامل ابتداییترین مواد منفجره هستهای و ابزار بالقوه برای ارایه آنها میباشد. علاوه بر این قابلیتهای فزاینده نظامی، با بهرهبرداری از فناوری اطلاعات -که بسیاری از آنها دارای استفاده غیرنظامی گسترده هستند- بازارهای جهانی، شرکتها، تحقیق و توسعه، سیستمهای پلیسی و رد و تکذیب بینالمللی را تضیف میکنند. مسدود کردن دسترسی چین به فناوری اطلاعات که در تواناییهای نظامی بسیار مهم شمرده میشود، یک آرمانگرایی است. به طور کلی، بهترین امید، انکار کامل سیستمهای نظامی یا اجزای فردی به ندرت مورد استفاده قرار گرفته شده است. با این حال، بر خلاف انزوای مالی، همه چیز در یک فروشنده عمده سلاح خلاصه میشود تا این دسته از تحریمها را به کام شکست بکشاند. درواقع چندین منبع از این دست وجود دارد که دو تای آنها چین و روسیه هستند. روسیه قصد دارد سیستمهای پیشرفته دفاع هوایی را که به چین فروخته است، به ایران نیز بفروشد و همچنین تکنولوژی راکتورهای هستهای را به ایران فروخته است. چین بیشتر از روسیه دچار محدودیت شده است هرچند این تغییر خود میتواند موجب تقویت و بهبود صنایع دفاعی این کشور شود. به هماناندازه برای جلوگیری و مجازات، این دسته از اندازهگیریهای قدرت جبر میتواند به منظور تضعیف قدرت نظامی ایالتهای مورد تهدید واقع شده، در کانون هدف قرار بگیرد.